چند سال است که این روستا جولانگاه دزدان و راهزنان شده و الان هم شبانه باغات مردم را غارت میکنند.امنیت در این منطقه به کلی از بین رفته و کسی هم دلش نمی سوزد.حیف این طبیعت زیبا که دولت به فکر جاده و امکانات برای ان نسیست.
اندر احوالات نیمدور / شرح و نقد به قلم امیر حسین شریفی + تصاویر
یک یا دوسال پیش هم دکتر تاجگردون به همراه بعضی از اهالی بازدیدی از روستا داشتند که قول هایی داده شد از جمله تامین اعتبارات لازم
خدا را سپاس که مجالی فراهم شد که به عنوان عضو کوچکی از خاک نیمدور شرحی مختصر بر احوالات امروز این دیار بگویم و نقدی بر اهالی این روستا داشته باشم.
آوای جنوب / امیر حسین شریفی
دیاری که از سالیان دور و دراز تا به همین امروز آوازه نیکی در سرتاسر باشت و باوی داشته است.
آوازه ای از ایمان و اخلاق نیکو که خرد و درشت باانصاف بر آن مهر تایید می زنند.
دیاری که در آن انگورهای لذیذ و درختان انجیر و رودهای روان در کنار کوههای سرسبز و جشم اندازهای دیدنی، طبیعتی کم نظیر را رقم زده که نیازی به توصیف ندارد.
اما آنچه پس از گذشت سالیان دراز از عمر نیمدور دل بیداردلان این دیار و منطقه را به درد می آورد این است که این بهشت زیبا به دلایل مختلف روز به روز به زوال نزدیک تر می شود.
از هنگامی که مهاجرت اهالی این روستا به شهر شروع شد، جرقه ای بود برای آتشی که امروز گریبان گیر نیمدور است.
ما در منطقه از یک مقطع زمانی مهاجرت به شهر را در همه روستاها داشتیم و این امری طبیعی است و عیبی بر آن نیست.
ما امروز بسیاری از روستاهای باشت و باوی را میبینیم که مردمی که به شهر مهاجرت کرده بودند، امروز بخاطر رونق روستای خود و قطع نشدن پیوند با روستا و تفریح شخصی، خانه ها و کلبه های ویلایی متعددی را در روستا ساختند و تحرک و پویایی که پس از مهاجرت در روستاها کمرنگ شده بود را زنده کردند و تپش را در قلب دیار خود تندتر کردند و مانع خاموشی چراغ روستا شدند.
متاسفانه در نیمدور چنین نشد.
پس از مهاجرت ها ابتدا مشکل راه ارتباطی بود اما به مرور زمان راه ارتباطی به کندی بهبود یافت و رفت و آمد مقدور تر شد اما امروز تعداد بسیار کمی خانه در نیمدور وجود دارد و مشکل راه ارتباطی هم به طور کامل حل نشده.
سهل انگاری و کم محلی مسئولین مربوطه در طی این سالیان آشکار بوده.
یک یا دوسال پیش هم دکتر تاجگردون به همراه بعضی از اهالی بازدیدی از روستا داشتند که قول هایی داده شد از جمله تامین اعتبارات لازم.
اما گله من از ان دسته از اهالی نیمدور است که خدا رو شکر دستشان به دهنشان میرسد و می توانستند و می توانند قدمی هر چند کوتاه برای رونق و ابادی نیمدور بردارند اما با آمدن به شهر و ورود به تجارت عطای نیمدور را به لقایش بخشیدند و فراموش کردند خاک نیمدور در خطر است. خطری که قبل از مسئولین، بدست اهالی روستا قابل رفع است.
شاید کسی بگوید هر که توان مالی دارد اختیار خرجش هم با خودش است اما به خداوند سوگند در این راه مقدس پول و منفعت مطرح نیست.
متاسفانه این کم لطفی ها نمکی میشوند بر زخم عفونی این دیار.
به عقیده بنده لزومه آبادی در هر خاکی اتحاد و همدلی و دلسوزی اهالی است که بنده حقیر در میان اهالی نیمدور به چشم بصیرت هم همچین چیزی نمیبینم.
در پایان این هشدار را به اهالی نیمدور یعنی بزرگان و سروران خودم میدهم که شاید روزی برسد که از نیمدور تنها یک نام بماند و دیگر اغوشی نباشد که از التهاب شهر به ان پناه ببریم.
برچسب ها :آوای جنوب ، امیر حسین شریفی ، باشت ، نیمدور
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
جدا” راست گفتند شربت خانه باوی
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 2