من مطلبش مرور کردم..یه سیاه نمایی مثلا ادبی اون هم ادبیات به قول دوست مون از مد افتاده دهه ۵۰٫٫٫بیشتر این بنده خدا خواسته خودی نشون بده تا اینکه نگاهی به معضل شهری داشته باشه.چون با وجود مشکلات تنها حرف درستش شیب لبنان بوده وبس
آقای عرب؛ پرت و پلا نوشتهای/ اینجا لُبنان،سادات و رادک افتخار شهر گچساران است/ عذرخواهی کنید
آقای عرب هیچ میدانی آوازهی مدیران برجسته ی بین المللی نفتی از کدام گوشهی شهرم گچساران است.
به گزارش آوای جنوب از گچساران، علیمراد کاظمپور کارشناس رسانه و روابط عمومی و مدیر پایگاه خبری آوای جنوب در یادداشتی این گونه آورده است: این روزها در شهر ما هر گروه و فردی جواب دیگری را میدهد و رسانهها پُر شده از جوابیه و گویی هر کدام آماده است تا جواب بعدی بیاید و جوابیهاش را آماده کند.
سعی من بر آن است از این فضا دوری بجویم و آرامش مردمم را در این شرایط سخت اقتصادی بهتر از هر گروه و فرد و جریانی بدانم، نویسندهای به نام یاسر عرب در روزنامه قدس مطلبی با عنوان در لُبنان ایران چه میگذرد گزارشی کوتاه از حاشیههای گچساران مینویسد.
او که مشخص است به گچساران سفر کرده است و به محله لُبنان نیز رفته است این گونه نگاشته است: در لبنان ایران چه میگذرد؟
به نقل از روزنامه قدس: «یاسر عرب» داستان نویس و مستند ساز ۳۷ ساله ای است که تحصیلات حوزی را نیمه تمام می گذارد و در حوزه دانشگاهی باز هم احساس می کند تربیت بدنی رشته ایده آلش نیست. آن را هم رها می کند و به قول خودش با دغدغه شخصی و البته اجتماعی وارد حوزه داستان نویسی و مستند سازی می شود.
او احساس می کند این دو حوزه است که می تواند با آن ها زندگی کند و در آن ها حرفی برای گفتن داشته باشد. هر چند که به حیطه هنر هم با دیده احترام می نگرد اما معتقد است که دغدغه هنری برای ورود به مستند سازی نداشته است.
لبنان منطقه ای با شیب ۷۰ درجه و تمام ویژگی های حاشیه نشینی
عرب می گوید: «شهرستان گچساران در جنوب غربی استان کهگیلویه و بویراحمد محله های حاشیه نشین متفاوت دارد. یکی از آنها منطقه ای به نام لبنان است.
ساکنین این منطقه اغلب، کسانی هستند که به دنبال مهاجرت بی ثمر به شهر یاسوج یا گچساران و رها کردن پیشه دامداری و کشاورزی به امید یافتن کاری در شرکت نفت مثل نگهبان خطوط لوله شدن در این منطقه تجمیع شدند.»
نگاهی به ویژگی های زندگی مردم لبنان در شهرستان گچساران
لبنان منطقه ای است که زنانشان برای عبور از کوچه و خیابانش باید کفش شان را در بیاورند تا زمین نخوردند، زیرا بافت کوچه ها در این منطقه شیبی بسیار دارد، مکانی که فاضلاب هایش در وسط کوچه ها رها شده است.
شکل سکونت گاه هایشان آجر خشتی مدل دهه ۵۰ است. خانه هایی که بعضا آب لوله کشی ندارند و تانکرهای آب بالای خانه هایشان قرار دارد، متمول ها در این جا یخچال هم دارند، منطقه ای که معتادان مردش فراوانی بیشتری دارد.
وی درباره اهالی منطقه لبنان می گوید: «هر کار خدماتی که باشد آن ها انجام می دهند. عده ای از آن ها با ماشین مسافرکشی می کنند و بقیه هم سیگار فروشی و یا متاسفانه به قاچاق مواد مخدر می پردازند. زنانشان بیشتر خانه دار هستند. وضعیت بهداشت و آموزش هم تعریفی ندارد. اکثر این افراد کم سواد هستند و در واقع آن ها بیشتر روستاوند هستند تا شهروند؛ زیرا با وجود زندگی در شهر سبک و سیاق و روحیه و منش و فهم روستانشینی خود از زندگی را حفظ کرده اند.
اما در این چند روز که نوشته او را خوانده بودم هر چه منتظر ماندم تا ببینم کدام یک از آنانی که این روزها همچون رگبار به یکدیگر جواب میدهند به رگ غیرتشان بر میخورد و پاسخی به این نویسنده خواهند داد که اخوی این گونه که میگویی نیست.
مشکلات هست اما نه اینگونه که تو گفتهای
در طول تمام این سالها هر گاه خواستم کوچکترین تحلیل و گزارشی بنویسم سعی کردهام قبل از آن مطالعهای داشته باشم و بر اساس واقعیت قلم بزنم.
همیشه نیز گفتهام که بدون از مطالعه و تحقیق نمیتوان احساساتی نوشت و….
اما حالا بر بالای تپه محله لُبنان گچساران نشستهام و به خانهها و پایین مینگرم همان جایی که شما در توصیفتان از آنها بد نوشتید و به نظر میرسد باید از آنها عذرخواهی کنید.
وقتی از لبنان میگویید خود به خود محلات سادات و رادک و خیابان شهید کیامرثی و پرویزی و پل بردستانی نیز در کنار آن قرار میگیرند.
حالا من امروز و این لحظه این بالا نشستهام و به گوشه گوشه آن نگاه میکنم و نمیدانم از کجایش برایت بگویم.
از زنان و مردانش بگویم که در صف اول انقلاب بودند و به نوعی بگویم بچه انقلابیهای شهر از دل این محله کار را شروع کردند یا از همان بالا که حیاط خانه شهید بازگیر را میبینم از شهدای محله برایت بگویم.
بالای محلهی لبنان شهرستان گچساران میان مرزبین خدا و مردم نشستهام، اینجابرای قضاوت کردن میزان عدالت همان حجم تصوراتم از زنان و مردان محله است.
زن که میگویم یعنی صدای لالایی حزن انگیز آناهای زیرسقف گچ وسنگی خانهها، یعنی بوی آشنای دامان مادری، بی آنکه تُرک و لُر داشته باشد آغوش مقدسی بود برای پرورش شیرمردانی چون سردارخورشیدی ها، مظهریها، غلام صادقی ها، شهابی فرها و گشتاسبی ها.
نمیدانم از شهید پیام و مرادیها، کیامرثیها و احمدرضاو …دیگر شهدای محله بگویم یا سردارانی که از دل این محله سالهای سال است در حساسترین نقاط کشور مشغول خدمت هستند.
آری محلهی لبنان بسان مادرسربلندی است که دامانش رو به شیب شهر گسترده شده و با استواری داغ سردارهایی بردل دارد و شکوه بزرگی سردارانی دیگر را به دوش میکشد کَمَرخم نکرد و سرخم میکند در برابر جلال وجبروت مردانی که در دامانش سربلند شدند.
نمیدانم از کجای محلات پایین شهر برایت بگویم که این مادرانی که تو گفتی چه فرزندانی را به جامعه تحویل دادهاند که امروز هر کدامشان افتخاری برای شهر و محله و کشور هستند.
من بالای همان تپهای هستم که تو گفتی حالا میخواهم به خانه های پایینی بنگرم و از افتخارات همین مادرانی بگویم که آنها را ندیدی و رفتی.
شاید اینجا تنها جایی باشد که از بالای تپه که مینگری خانه نماینده مجلسی که رئیس کمیسیون برنامه و بودجه است و شهردار سابق را به خوبی مشاهده میکنی، اینجا دختران آنا ملی پوشان ایران میشوند و در نسل بعدی از همان کوچه صونا بیداد خانم گل ایران میشود.
این چه شب مهتاب سرفرازی است که به قضاوت دلها نشستهام، مگر چه قدرتی دارد موسیقی حزن انگیز محمدپیرسبزی که رایحهی بیدهای محله ی رادک را به یغما برده است و شعرهای ناب نعمت قادری، مهرداد و مرتضی و کلمات کرم سلیمانی در کتاب رطوبتیهایش که چنگ میزند بردل جبهه و خاطره و یال وکوپال داریوش مسیحی وقتی با موتورسیکلتش بر بلندیهای پربالی پرواز میکرد و در ایران یکه بود.
اینجا خیابان کیامرثی است آن سوی محله خانه نماینده است و این سوی خیابان شهردار سابق اینان فرزندان همان محلهای هستند که تو از آن گفتهای.
راستی از شیب۷۰ درصد گفت ای و نمی دانی حاجیه نازی محله ما هر روز وقت نماز این مسیر را میرود و می آید تا یک محل افتخار کند فرزند محلهاش رئیس بیمارستان است و دیگر فرزندش اولین سرپرست تیم ملی فوتسال ایران میشود.
نمیدانم که میدانی که گچسارانیها نقش بسزایی در پیروزی انقلاب داشتهاند یا که خیر، اما بدان اینجا به دلیل نفتخیز بودنش کاری کردند تا کمر رژیم طاغوت را بشکنند و در یک روز چندین شهید را تقدیم انقلاب کردند.
در دوران دفاع مقدس، سازندگی، صلح، خودکفایی ثروت ملی ایران زمین در کدام شهر و با نظارت فرزندان کدام محله کمراستعمار پیر راشکستند.
نمیدانم از پزشکان و متخصصین به نامی چون فریورها و …از دل این محلات برایت بگویم که این روزها در حال خدمت در کشور هستند یا از فرزندی از این محلات بگویم که تا معاون وزیر نفت نیز رسید و سالهای سال مدیریت نفت و حفاری جنوب را در دست داشت.
گفتهای مردهای این محله تنها به دنبال نگهبانی خطوط لوله در صنعت نفت هستند که اینجاست که میگویم کاش کمی تنها کمی مطالعه میکردی و چشم بسته چیزی نمینوشتید.
امروز اگر سری به تاسیسات صنعت نفت بزنید فرزندان همین محلات را مشاهده خواهی کرد که سکاندار اقتصاد کشور هستند و در راس مدیران آن امروز فرزندان محلات پایین شهر نشسته اند.
مگر امیرحسین نوروزی چقدر اسیر واژه های ادبی است که رهاترین گروه ملی نمایش را زیر همین سقفها رها نامید و بهنام نوروزی بیکینه و پاک، وقتی دل کرمانشاه لرزید نقاشی هایش دل یک ایران را برای کرمانشاه به لرزه در آورد.
نمیدانم از دختران محله پایین شهرم و محله من چیزی شنیدهای یا نه اما برایت میگویم دختران محله من شیر دخترانی هستند که سالهاست از قهرمانان ورزشی کشور هستند و ملی پوش محله هستند.
آقای عرب اگر تاملی با مطالعه بر رفتارشناسی و جامعه شناسی محلهای گوشه گوشهی شهرم گچساران داشتی بی شک پرت و پلاهای کوچه بازاری از مدافتاده را به کار نمیبردید.
در این محلهها فرای گویشها، متفکرترین عالمترین و برترین جوانان درعرصههای ملی برخاسته اند.
از سواد محلههای پایین شهر گفتهای و نمیدانی جامعه معلمین شهر از دل همین محلات هستند و فرزندان محلههای ما امروز از اساتید برتر دانشگاه هستند و اعضای هیئت علمی بهترین دانشگاههای کشور و حتی خارج از کشور هستند.
آیا نام زبده ترین خلبان ایران و جهان را شنیده ای که از دامان ترک زبانان کدام محله و زیرکدام سقف بود؟
هیچ میدانی آوازهی مدیران برجسته ی بین المللی نفتی از کدام گوشهی شهرم گچساران است؟
فرزندان کنکوری شهرم همچنان نام آموزش وپرورش این شهر را بربام ایران یدک میکشند، میدانی نخبه پرور این مرکز قلمچی از کدام کوچه در کدام محله است؟
انقلاب پنجاه وهفت وطنی ما افتخارش را با هفت شهید در جنوب از پیشانی کدام محله به محراب عشق بُرد.
چقدر علی اصغرهای شیرخواره در همین محلهها در دامان شیرزنان بالیدند ونوای محرم،کربلاییاشان کرد و نمیدانی نوای نوحه سرایی ما در محله های پایین شهر یک شهر را به محلههای ما میکشاند.
کاش میدانستی اینجا کجاست و اینگونه نمیگفتی.
اینجا لبنان
اینجا سادات
اینجا رادک
اینجا صفا
اینجا صمیمیت و یک عالمه افتخار درون خود دارد که نمیتوانم همه را یک جا برایت بگویم.
و حالا وقتی از بالای تپه به پایین میآیم برای آرام شدنم در کنار مادرانی مینشینم که بزرگان بسیاری را به جامعه تحویل دادند اما از این ماجرا چیزی برای آنها نمیگویم.
خاک پای مردم شهرم/ علی مراد کاظم پور
برچسب ها :آواي جنوب ، آواي جنوب؛ ، آوای جنوب ، روزنامه قدس ، علی مراد کاظمپور ، غلامرضا تاج گردون ، غلامرضا تاجگردون ، کهگیلویه و بویراحمد ، گچساران ، لُبنان،سادات و رادک ، مجلس شورای اسلامی ، نماینده مردم گچساران و باشت ، یاسر عرب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
عشق من کودک بمان دنیا بزرگت میکند
بره باشی یا نباشی گرگ گرگت میکند
عشق من کودک بمان دنیا مداد رنگی است
بهترین نقاش باشی باز رنگت میکند
عشق من کودک بمان دنیا دلت را میزند
سخت بی رحم است میدانم که سنگت میکند
بی شک این مستند ساز اعتیاد دارد و بی شک باید دید با چه کسی در گچساران آشنایی دارد و اورا به آنجا برده است مطمئن باش فرد گچسارانی یه توضیحاتی بهش داده که این گستاخی کرده .در کل تشکر از علی مراد عزیز که حواسش به همه چی هست و متاسفم برا مردم شهرم که سرشون زیر برف مونده …
احسنت و درود بر قلم زن روزگار امروزشهرمان جناب کاظم پور عزیز و با مرام و رک و با وجدان . درود برتو و مادری که شیرت داد
بسیار تحلیل نابی ?????
هزاران درود بر قلم شیوا و دفاع جانانه ی شما جناب کاظم پور عزیز از اعتبار و حیثیت این مناطق .. درود بر شرفت
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 9 در انتظار بررسی : 3 انتشار یافته : 6