خانه ات آباد این قفل ها با مفاتیح تو جنان نمیشود / اسماعیل زارعی

آوای جنوب / اسماعیل زارعی

خانه ات آباد این قفل ها با مفاتیح تو جنان نمیشود

شکسته است کلید تمام قفل ها پی چه میگردی
کمر نمانده اقتصادمان با شیوه ی لبخند و مذاکره پی چه میگردی
مگر قرار نبود هم چرخ اقتصاد و رونق بازار بچرخد هم چرخ هسته ای
چه شد انگار پلمب شده تمام رونق بازار و هسته ای
جناب شیخ سرت سلامت کمی هم همت کار کنید
جناب شیخ کمی هم رونق بازار کنید
منم عجب اناالرجل گویان توان به بوق و کرنا دارم که من چنین و چنانم
ولی گمان برم که من رعیت از جنابتان حساب برم،ولی حساب زمانه جدا شده است
قفل ها دگر باره همچو گرز گران گران بود زپی کلیدهایتان
کمی هم همت کار کنید کمی هم همت بازار کنید
جناب شیخ نان چه از چپ نوشته چه از راست همه گویند و خوانند نان
این همه بالا و پایین ها برای چیست بنویس نان تا نانی به کف آرند و رعیت بخورند
دیگر این هتل و پنج نفر و شش نفر از بهر چه بود
دیگر این فاصله ها بین تو و رعیت بی سه جلها بی سوادها نق نقوها چیست؟
ساز خوش رفع تحریم رفع نان و این قصه های افسانه چیست؟
خواب دیدی گو تا برایت تعبیر جویم لااقل نانی بر سر سفره رعیت شود
از ظریف گفتی سردار دیپلمات از توان و جان این شیر ژیان آخرش جز خواب و خیال بازهم چیزی نبود
کم کمک از اقتصاد و نان گوی فرض گیر دلتنگ الفبا ما شدیم
ب بابا گوی و نون نان از پدر از دست رنج و دست بی جان و قوت بی مقدار و نان
از وزیراقتصاد دولتت از وزیر کار و بازار باز گویم همتت از زمین و آسمون گو شیخنا
جان بابای الفبای دبستان
ا آ کلاه دار را بیخیال آب دیگر قبض دست کدخدای ده که نیست
آب تقدیس و مهر و موم از برای مادر است
آب هم حریم دلبری دارد برایم
آب مهریه ی زهراست،دگر تاب ندارم که ببینم که بخواهی ببری نام به جانش
درس دادی و گرفتند که آب شرط بیعت بود اما ما
درس بیعت به لبان خشک و ترک دیده ی ارباب گرفتیم اما
زیر بار هیچ خفت و نرویم بار هیچ خواری به منزل نبریم
بیعتی که از آن شرط به آب است ندارد امضا
مگر آن دست قلم که نوشت در پی ارباب وفادار به وفاداری من نیست

اما
جناب شیخ دیپلمات سرت سلامت تا هوای شهرمان تحریم نشده کلید خود از قفل ها بیروی آور
کلیدهایتان به این قفل ها نمیخورد
کلید قفل هایتان صحیفه حضرت روح الله ست باید پای درس خلف او بنشینی وسلام
خانه ات آباد این قفل ها با مفاتیح تو جنان نمیشود.