وقتی یک کهگیلویه و بویراحمدی جشن تولد صدام را تعطیل کرد
آوای جنوب رزمنده و آزاده اهل شهرستان بهمئی داستان جالبی از تعطیل کردن جشن تولد صدام را روایت میکند. به گزارش آوای جنوب از بهمئی؛ مرور دوران دفاع مقدس یادآور رشادت رزمندگانی است که از جان و مال خود برای اعتلای پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران گذشتند و برخی به درجه رفیع شهادت نائل
آوای جنوب
رزمنده و آزاده اهل شهرستان بهمئی داستان جالبی از تعطیل کردن جشن تولد صدام را روایت میکند.
به گزارش آوای جنوب از بهمئی؛ مرور دوران دفاع مقدس یادآور رشادت رزمندگانی است که از جان و مال خود برای اعتلای پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران گذشتند و برخی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و بعضی اسیر و جانباز شدند.
در همین خصوص با یکی از آزادگان پر افتخار بهمئی هم کلام شدیم که داستانهای خواندنی و جالبی دارد.
هشت سال دفاع مقدس ماجراهای هولناکی از زندان های رژیم بعث عراق برای بازگو کردن دارند اما در این میان برخی از آزادگان سرنوشت عجیب و غریبی داشتند درست مثل شعبان بهمئی آزادهای که وقتی در بند اسارت نیروهای بعثی بود پیکر شهید دیگری را به جای او به خانواده اش تحویل دادند.
حالا شعبان بعد از روایت اسارت و شهادت خود این بار در مورد تعطیل کردن جشن تولد صدام دیکتاتور کشور عراق برایمان سخن گفت.
شعبان بهمئی رزمنده هشت سال دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در بهمئی در خصوص نحوه تعطیل کردن جشن تولد صدام افزود: تعداد ۱۰۸ نفر آزاده دور هم بودیم همه را به طرف سوله چهار که دو سوله پایین تر از ما بود حرکت دادند و من و دوستانمان پشت سر هم صف گرفته و حرکت کردیم تا به سوله رسیدم.
این آزاده دفاع مقدس میگوید؛ اولین افرادی بودیم که وارد شدیم و قاعدتا همه در آن جلو جا گرفتیم و مشاهده کردیم جایگاهی گلباران شده و با عبارتهای عربی جشن تولد صدام را اعلام میکنند.
عدهای با آنها همکاری میکردند وظیفه داشتند که سرود بخوانند و پایکوبی کنند.
این رزمنده بهمئی بیان کرد: هسته مشاورهای از دوستان که نزدیک هم نشسته بودیم به بحث پرداختیم که چگونه جشن را به هم بزنیم.
کار سختی بود از جان باید مایه میگذاشتیم تصمیم عقلا بر این شد که بگذارند فرمانده عراقی که برای سخنرانی آمده پشت تریبون بیاید.
بهمئی ادامه داد: قرار بر این شد جشن صدام را تبدیل به حمایت از نظام و رهبر ایران کنیم برای این امر تصمیم گرفته شد وقتی افسر بالای جایگاه رفت برای رهبری و نظام و مسئولین ده نفر پشت سرم هم با صدای بلند تقاضای صلوات کنند چیزی که برای عراقیها گران تمام می شد و آینده ما هم با خدا بود.
این رزمنده بهمئی گفت: بحث بر سر نفر اول شد همه داوطلب شدند اما من از آنان به خصوص شهید حسین منصوری که بعدها به علت جراحت شیمیایی شهید شد درخواست کردم این ماموریت را به من بدهند.
بالاخره بین من و شهید رقابت عجیبی بود از طرفی احترام مرا زیاد داشت و بخاطر اصرار بیش از حد من قبول کردند.
وی اظهار کرد: عراقی ها در حین شروع جشن مقداری شکلات پخش کردند و فرمانده اردوگاه بالای جایگاه رفت سکوت همه جا را فرا گرفته بود اکثر آزادگان ناراحت و غمگین نشسته بودند با توکل بر خدا و با بسم الله بلند شدم و با صدای بلند فریاد زدم به سلامتی رهبر ایران صلوات.
جمعیت صلوات بلندی فرستادند نفر بعد و نفر بعد پشت سر هم فرمانده دستور داد بزنید و عراقی ها دیوانه وار به داخل جمعیت یورش بردند و شروع به کتک زدن بچه ها کردند و همه را متفرق کرده تا به کمپ هایشان بروند.
فرمانده عراقی اعلام کرد جماعت قلعه که منظورش ما اسرای تبعیدی بودیم برایتان داریم؛ بدانید که جشن را به هم زدهاید با این مقاومت و خوار شدن عراقیها بچهها خوشحال شدند و امید به همدلی و حمایت همگانی در میان آزادگان بیشتر شد.
#بهمئی_شهادت_رزمندگان_عراق
برچسب ها :جشن تولد صدام ، دفاع مقدس ، رزمنده لر ، کهگیلویه و بویراحمد
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0