روز چهارم/چقدرهوا سرده،تمام تنم درد میکنه/لالایی کن لالایی کن چقدر این کوه غم داره/ایلیا؛نترس،جشن گرفتن،یه جشن بزرگ،دارن کل میزنن،نمی بینی؟
طاها؛لابدباباجون برای تولدم یه آدم برفی بزرگبزرگ درست کرده،من،من برف رو دوست ندارم.دریاروبیشتردوست دارم.سردم شده.دستای مامان سردتره.ایلیا!هنوز صدامیاد.صدای طبل میاد،زنهادارن میان،مردهادارن میان.