دروغ گویی بعضی مسولین آنچنان برایشان لذت بخش است همچون غیبت معلم برای دانش آموز
به گزارش آوای جنوب حمید بخشایی عضو سابق شورای شهر دوگنبدان و از تحلیل گران مسائل ا
به گزارش آوای جنوب، حمید بخشایی طی یادداشتی آورده است، درحال حاضر در شرایطی به سر می بریم که دیوار بی اعتمادی در بین مردم و مسئولین بیش از حد بالا گرفته است.
بی عدالتی های موجود بدبینی مردم را افزایش داده تا جایی که از خانه اعتماد و ایمان دور شده اند و به هرسو که باد بوزد می روند ،درمانده ایم، باید گفت فساد در جایی به وجود می آید که زمین زیر پای مردمانش سست می شود.
بلاتکلیفی، مردم سرگردان کرده و در این راه مانند رهرویی سرگردان می مانند که منتظر صدایی تازه هستند آن صدا کجاست و از کجا می آید؟
آن صدا از دالان ظریف و دقیق اینترنت از آمریکا می آید اما تکلیف چیست؟ و چه چاره ای در این مورد اندیشیده شده؟
در شرایط فعلی مردم استراتژی بقا را در پیش گرفته اند و فقط برای زنده ماندن و درنماندن تلاش می کنند نه برای رشد و تکامل، زندگیمان بدون هدف فقط در جریان است.
قدرت سیاسی دولت یا هر نهاد دیگری از حاصل جمع مردم می باشد، بنابراین دولت هدف نیست مردم و زندگی آنها هدف بوده است.
انقلاب ایران سال ۵۷ از دلها شروع شد و در مرزهای جغرافیایی سرزمین ایران صورت گرفت، بنابراین اولویت باید برای مردم ایران باشد، فداکاری های جوانان ایرانی در جبهه های نبرد حق علیه باطل چنان شور و هیجانی به پا کرد که هیچ ناظر خارجی بی تفاوت نماند اما این ها دلیلی بر این نیست که هر مسئوولی بر اساس غفلت در مسئولیت خود هر وقت به بن بست می رسد چنین از اسطوره هایی( شهیدان) و مفاهیم ارزشی دیگر همچون شهادت، ایران و ایرانی و انقلاب و انقلابی بودن برای تحریک و تهیج احساسات مردم و رفع مسئولیت خود کمک بگیرد.
نزاعها و اختلاف سیاسی در کشور با نام جناح مشغولیت خوبی برای مردم ایجاد کرد تا عده ای سودجو و فرصت طلب پناه یا پناهگاه خوبی برای به دست آوردن منافع آن چنانی و غفلت از مسئولیت خود داشته باشند.
جناح های سیاسی همچون فرآورده های تاریخی در شرایط تاریخی و اجتماعی مشخص پدید آمده اند و ممکن است در شرایط زمانی و مکانی جوابگوی نیازهای جامعه نباشند.
بوده اند ایدئولوژی های بزرگی همچون رئالیسم و ایده الیسم که سالیان سال بر پهنه اروپا بر اذهان تسلط داشتند اما بر اثر ناکارآمدی جای خود را به ایده های رفتارگرایی و فرا رفتار گرایی دادند بنابراین دلیلی بقای جناح های سیاسی که فاقد اصالت جناحی هستند وجود ندارد، اما در این شاهد فرآینده ها و تولیدات جناح ها یی بوده ایم.
غیر از تولید ژنهای خوب، و حذف افراد توانمند رابطه بازی های سیاسی و جناحی ، رانت خواری و…
آیا شاهد چیز دیگری غیر از آن بوده ایم؟
هستند کسانی که در کشورمان که بخاطر یک تکه پرچم یا یک تکه لباس محلی یا حتی دین و انسانیت خود را به خطر اندازند.
مشکل جناح های سیاسی در کشور این است که مشاغل سیاسی و مملکتی بین افراد جناح برنده تقسیم می کنند و سایر افراد خارج از محدوده آن جناح باید حذف شوند مثل غنایم جنگی که باید بین گروه برنده تقسیم شود.
ببینید اشتباه و نادانی تا کجا پیش رفته؟ و نتیجه ای هم بهتر از وضعیت موجود نباید انتظار داشت.
وقتی روح واحدی بر جامعه حاکم نباشد همبستگی و دلبستگی داخل هم به وجود نخواهد آمد.
تا وقتی اندیشه در عمل ظاهر خود نمی شود نمی توان درباره درستی یا نادرستی آن داوری کرد.
در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و دهم ماحصل تلاش اصول گرایان آقای احمدی نژاد بود فردی با گفتمان عدالت محوری، دارای تفکرات انتزاعی و بیش از حد جزم اندیش و پرجنجال و هیاهو که برای ایجاد تعادل در اقتصاد کشور منتظر دست پنهان آدام اسمیت بود تا عدالت خود جوش در ایران به وجود آورد.
نسخه پیچی ایشان برای مردم مشخص و نیازی به تفسیر ندارد لیکن نکته اینجاست، سفر ها و دید و بازدیدها و انتقادات احمدی نژاد چه سوالاتی را به ذهن متبادر می کند؟
آمریکا شوروی را تجزیه کرد اما روسیه را باقی گذاشت تا سوپاپ احتیاطی باشد برای غرب و سرمایه داری.
در داخل کشور چه تفکراتی از احمدی نژاد حمایت می کند؟و چطور پشت تریبونها مختلف با رویکرد انتقادی آزادانه دست به تشکیل چنین جلساتی می زدند؟
ایشان سوپاپ احتیاطی برای چه جناح یا چه اشخاصی یا چه خانواده ای می باشد؟
اما آقای حسن روحانی ، منتخب جناح چپ و تحول گراییایران بود، ایشان در سازمان ملل قبل ازاینکه انتظار داشته باشد سخنانش را بشنوند خوب بود صدای ناراضی اما آرام مردم کشورش را می شنید تا صدای آنها به اعتراض و فریاد تبدیل نمی شد.
دروغگویی بعضی از مسئولین آنچنان برایشان لذت بخش است همچون غیبت معلم برای دانش آموز.
آیا تجمیع این همه مشکلات در آینده قابل حل است؟
آقای روحانی قاعده بازی با مردم را خوب می داند و احتمالا از نظریه نسبیت استفاده می کند و جایی برای بازی آزاد می گذارد.
ایشان با راست گفتن به مردم مشکل ژنتیکی دارد هدفش فقط تعادل کشی است و مقصد برایش مهم نیست تنها راهکار که ایشان قانع سازی مردم به وضعت نه چندان مناسب و بدخیم فعلی است .
ظاهرا اداره کشور را با وصله کاری پیراهن اشتباه گرفته است و مملکت را به انبار باروتی تبدیل کرده که همه منتظر جرقه ای هستند.
آقای روحانی همان حلقه گم شده جناح چپ بود که فرجام مردم و مملکت را به اینجا کشانده است.
یادمان نرود عمری با حضور ماهواره ها در خانه مردم مبارزه کردیم و بلانتیجه ماندیم نتوانستیم ریشه ای با قضایای فرهنگی برخورد کنیم و ماشین زورگویی را به حرکت در آورده ایم و با همین تفکرات اشتباه بود که دوستان را به مخالف و مخالفین را به دشمنان تبدیل کرده ایم .
آن مسئولیتی که با تفکرات سلبی حضور زنان را در ورزشگاه جایز نمی بیند بهتر است دستور دهد آسانسور های مرد و زن را جدا کنند.
به قول جلال آل احمد هرکی باد کاشت طوفان هم برداشت می کند.
کاری نکنیم که سیاست زدگی بیش از حد موجب تبدیل سیاست به مذهب شود.
در زندگی سیاسی از زندگی به طور کلی کم اهمیت تر است و باید اجازه داد تا مردم زندگی آرام خود را ادامه دهند زیرا سیاست جزء مشغله ثانویه حساب می شود در نهایت افراد منتقد نباید هدف قرار گیرند و حذف شود چرا که اگه همه سکوت کنند، ریاست بر مردگان ارزش ندارد.
در جامعه افرادی هستند خیر خواه و گویای حرف حق زدن، ولو به ضررشان تمام شود.
دسته دوم افرادی هستند محافظه کار و منافع خود را بر هر چیزی ترجیح می دهند و بدون اظهار نظر و فقط نظاره گرند.
همیشه افراد دسته اول قربانی دسته دوم می شوند، شما جزو کدام دسته هستید؟
یک پزشک ، یک روحانی، یک امام جمعه، و یک وزیر،و … نباید در محل کار یا در محل زندگی خود را معیار قرار دهد بلکه باید با استاندارد های جهانی خود را مقایسه کند؟
آیا عملکرد مسئولین با استاندارد های جهانی معیار و مقایسه می شوند؟!
برچسب ها :..
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : 0