داستان غم انگیز مردی که نوزادش در بیمارستان یاسوج منتظر ترخیص است اما پولی در بساط ندارد/ع.ش می گوید: آرزو میکنم هیچ گاه فرزندان سرزمینم دستشان جلوی کسی دراز نشود و غرورشان نشکند!
برای عمل زایمان فرزندم به این بیمارستان مراجعه کردم. پس از دو روز فرزندم متولد شد. هزینه های بیمارستان برای همسرم با کمک هایی که شد سرانجام به ۲۵۰ هزار تومان رسید و برای نوزادم به ۱ میلیون و نیم رسید.
آوای جنوب
برای عمل زایمان فرزندم به این بیمارستان مراجعه کردم. پس از دو روز فرزندم متولد شد. هزینه های بیمارستان برای همسرم با کمک هایی که شد سرانجام به ۲۵۰ هزار تومان رسید و برای نوزادم به ۱ میلیون و نیم رسید.
داستان از اینجا شروع شد که متن پیام وی را در یک گروه مجازی استان دیدم، نوشته بود که آهی در بساط ندارد و فرزند کوچکش در یکی از بیمارستان های شهر یاسوج نگه داشته شده است و توان مالی بیرون آوردن او را از بیمارستان ندارد.
پس از عبور از صفحات مجازیش، شماره وی را دیدم. سپس در پی تصدیق حرفش بر آمدم. آقای ع.ش اهل شهر یاسوج که کارگر ساده ای است و روزگارش را با کارگری می چرخاند گفت: برای عمل زایمان فرزندم به این بیمارستان مراجعه کردم. پس از دو روز فرزندم متولد شد. هزینه های بیمارستان برای همسرم با کمک هایی که شد سرانجام به ۲۵۰ هزار تومان رسید و برای نوزادم به ۱ میلیون و نیم رسید.
خیلی درمانده شده بودم، درآمدی ندارم. به هرکاری که بگید رفته ام و کار کرده ام. مدتی پارک بان ساده بودم که متاسفانه کارفرمایم هنوز طلبم را نداده است. نزد مسئولان بیمارستان رفتم و گفتم حاضر سرویس های بیمارستان را به تلافی هزینه برای هر مدتی که بخواهید تمیز کنم تا تسویه شود و بتوانم فرزندم را از بیمارستان مرخص کنم.
روزگار خیلی برایم سخت شده است، چند روزی بروی دکه کارگران شهر یاسوج رفتم و تا سر ظهر ماندم اما متاسفانه کاری گیرم نیامد. به هر دری زده ام. دیگر زندگی برایم معنا و مفهوم مشخصی ندارد.
سعی کردم پیش زنم سربلند باشم و تا بتوانم دستم پیش کسی بلند نشود. اما متاسفانه راهی ندیدم.
مشکلات عدیده ای دارم، از کسی خواهان پول بدون مزد کاری نیستم و حاضرم در ازای آن برایش تا دو برابر وضع موجود کار کنم اما واقعا(با گریه و بغض) دیگر راهی برایم نمانده است و به هر دری زده ام.
از وی پرسیدم با این وضع مشکلات زندگی چطور به فکر بچه دار شدن افتادی؟ در پاسخ آه سردی کشید و سری جنباند و به گریه اش ادامه داد.
ع.ش از دوران بچگی اش و وضعیت خوب تحصیلش برای ما گفت: استعدادم خوب بود، در هر کاری ورود می کردم موفق می شدم. اما نتوانستم آنطور که باید به دانشگاه به دلیل فقر مالی ورود کنم. معلمها آینده روشنی برایم می دیدند. وقتی پول کافی برای تحصیل دانشگاه نداشتم، مجبور شدم به سراغ کارگری و دست فروشی بروم. خیلی جاها بدون بیمه می رفتم و مشغول به کار می شدم. الان که فرزندم در بیمارستان است بیمه ندارم!
ع.ش از آرزوهایش برای ما گفت: او گفت که آرزو می کند هیچ یک از فرزندان سرزمینش از تحصیل باز نمانند و هیچ گاه دستشان جلوی کسی دراز نشود و غرورشان نشکند!
صبح زاگرس: این موضوع سپس از طریق مسئولان بیمارستان و مسئولان مرتبط پیگیری شد و صحت و ثقم مطالب مطرح شده توسط این فرد بررسی شد و مطالب مندرج کاملا صحیح است.
محل زندگی و داشته های ع.ک از نزدیک مورد بررسی قرار گرفت و او اکنون منتظر دریافت ۱ میلیون ۷۵۰ هزارتومان برای ترخیص فرزندش از بیمارستان و داشتن یک شغل ساده حتی کارگری است.
به همین منظور افراد خیر می توانند کمک های نقدی خود را هرچند ناچیز هم اکنون به شماره کارت ۶۰۳۷۶۹۱۶۴۰۲۵۱۵۰۰ واریز نمایند. همچنین اگر قصد کمک غیرنقدی دارید می توانید از طریق شماره تلفن ۰۷۴۳۳۲۳۵۴۶۰ با ما در ارتباط باشید تا راهنمایی شوید. به دلیل حفظ کرامت این فرد علی رغم میل خودش از انتشار تصویرش خودداری میشود.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0