آخرین سخن با میرشکار و میرنفتی : فقر ؛ تُرک و لُر نمی شناسد
آوای جنوب / این هفت که می آید
اسفند به هفتمین روز خود می رسد و سرنوشت سازترین لحظه برای جمعیتی که تکلیف اقتصاد ایران بر پایه نفت و گازش رقم می خورد ، به سپیده اش نزدیک می شود .
اینجا کلام و نطق های انتخاباتی و سکوت تریبون انتخابات در ششم اسفند ، لحظه ای ذهن ها را به یاد خواسته ها و باور مردم و جوانان از نامزد مورد حمایتشان می اندازد . این فضای تبدار فراموش کرده است جوانان نبض پرتپش و تعیین کننده سرنوشت نهائی انتخابات هستند . اشاره ای به هیچ کاندیدی ندارم که تنها حرفی صادقانه با آنانی که بلد نیستند سر و ته قلم را تشخیص دهند و به خود جسارت نوشتن می دهند بماند که بی هیچ شناختی کلمه بر کلمه تاخت می زنند و دلشان به کامنت های مندرج خوش است . به عنوان فردی اهل قلم و آگاه که قدرت قلمم بر هیچ کاندیدی پنهان نیست اشاره به نکاتی دارم که امید است در خواندنش تامل کنید :
همه جوانان دیارم وقت و بی وقت در تنها خیابان اصلی شهرم قدم می زنند و بار نگاه های سنگین برخی جوانان که قدرت خرید و رکود اقتصادی خانوارهایشان تنها حسرت را در جیبشان انباشته ، همواره بر دوش پدرانی است که محصول بیکاری دهه های گذشته این مرز و بوم اند . مردمی که اقتصاد یک ایران بر حول انگشتان دستشان بر گرد شریان نفت می چرخد ، همان شریانی که کمر سقوط پهلوی تنها با بستن شریان اصلی اش ، به گوشه ای از مبارزه اشان رقم خورده بود . بی پرده حرف می زنم و از زبان جوانانی که تفریحشان دود قلیان است و این شب ها هیجانهایی برای رسیدن به آرزوهایش آنها را به خیابانها کشانده است .
غیرت دارند و مردانگی آنقدر از رگ گردنشان مشهود است که با تمام ادب پشت تریبون و مقابل نماینده اشان می گویند ما جز خدا به هیچکس احتیاجی نداریم اما انتخاب اصلح وسیله و هدفمان برای رسیدن به حق است .
اینان فقر را تجربه کردند همان که سر منشا بسیاری از فسادهاست . فقری که ترک و لر نمی شناسد و رنج را به یک میزان در کالبد جامعه نشر می دهد . فرقی ندارد جنبش جوانان شادشان کند یا شعارهایی به زبان ترکی ، آنها را وامدار هویت اصیلشان کند و دیگران سینه چاکی برایشان از اصالتی بگویند که تنها چروکهای پیشانی و زلف سپید زیر چارقد آناها ، عظمت شایستگی را در نگاهشان گره بزند ، فرقی ندارد میرشکار اقتصاد باشی ، یا دانش آموخته صنعت نفت ، جوان ما هوشیار است و رنج می کشد که برای بیکاری اش و برای پله های ترقی اش ، قدم بر هویت اصیل مادرانه ها بگذارد و گاه دشنام و بی منطقی ها را فریاد گلوی حامیانش بداند .
جوان ما هوشیار است و مادر برایش مادر است و خواهر برایش حرمت دارد و ناموس برایش ناموس است و به قداست قدیسه ها مادران و دختران دیارش را می پرستد و غیرت دارد و هیچگاه به حرمت کلام رسول الله که اولین حامی زن و ناموس در اسلام بود ناسزا را تحمل نمی کند ، جوان ما هوشیار است و کامش به زنده باد و مرده باد این چند صباح سیاسی ، اگر بی تدبیری پشتش باشد شیرین نمی شود و باز هم شب سال نو او می ماند و رنج نگاههای سنگین فقر که از کوله بار آشنای بیکاری اش می بارد .
آری برادر کاندیدای من ، اصولگرا و اصلاح طلب ، میرشکار و میرنفتی هر که هستی حال که قدم بر صحنه مقدس انتخاب گذاشتی جوان را در ذهنت حکاکی کن ، این انگشت اشاره که به مهر انتخاب مهمور می شود ، اگر خدمت نبیند و رنجش را انگشتان تو که بارها در هم گره زدی و بالای سرت به نشانه اتحاد ، به نشانه تهدید ، و گاه از سر تاسف به نشانه شکستن حریم رقیب ، در هم گره زدی ، خاری در چشمت خواهد شد و آنگاه انگشت نمای دنیای سیاست شدن پیراهن عثمانی می شود که آیندگان از صفحه ذهنشان پاک نخواهند کرد .
انگشت اشاره نشانه شرط است و شرط انتخاب اصلح ، همواره رفع نیاز جامعه و جوان . برادر کاندیدا جوان را فراموش نکن که دنیای سیاستت بر حول انگشت اشاره جوانان دیارم می چرخد.
به قلم نرگس احمدپور
احسنت برخانم احمدپوروانتخابش وپیروز وسربلندباش دکتر تاجگردون
من کارمند شرکت نفت و شیرازی هستم چند سالی در گچسارن زندگی میکنم و حودم خودم را شهروند این شهر میدانم همیشه آرزو یک نماینده با سواد و توانا و دانا و به درد دل مردم برس را برای شیراز آرزو داشتم تا اینجا در گچساران تاجگردون را شناختم. خوش به حال مردم منطقه باشت و گچساران
من کارمند شرکت نفت و شیرازی هستم چند سالی در گچسارن زندگی میکنم و خودم را شهروند این شهر میدانم همیشه آرزو یک نماینده با سواد و توانا و دانا و به درد دل مردم برس را برای شیراز آرزو داشتم تا اینجا در گچساران تاجگردون را شناختم. خوش به حال مردم منطقه باشت و گچساران