سلام بر لر باغیرت
از فرش تا عرش با «سیدباتعصب»/گچساران محروم/عاشق مسافرکشی و موسیقی لری هستم
آوای جنوب مدافع تیم فوتبال تراکتور گفت: بازی در تراکتور با سایر تیمها متفاوت است و در این تیم همیشه باید تاپ باشید والا شرایط بسیار سخت میشود. ضمن تبریک فرا رسیدن سال نو، طبق روال همه ساله در ایام تعطیلات نوروز با مصاحبههای اختصاصی تحت عنوان «عیدانه » در خدمت شما مخاطبان عزیز
ضمن تبریک فرا رسیدن سال نو، طبق روال همه ساله در ایام تعطیلات نوروز با مصاحبههای اختصاصی تحت عنوان «عیدانه » در خدمت شما مخاطبان عزیز هستیم. در نخستین بخش از این مصاحبهها میزبان سیدمحمد حسینی، مدافع تیم تراکتور بودیم که گپوگفت صمیمانه و البته مفصلی را با بازیکن گچسارانی پرشورها انجام دادهایم. مشروح این گفتوگو را در زیر میخوانید:
گزینه اول ساپینتو چطور تراکتوری شد؟
سلام. ممنونیم که دعوت ما را پذیرفتهاید و درخدمتتان هستیم. سریع برویم سراغ سوالات! شما اول فصل به استقلال پیوستید و سپس درنهایت از تراکتور سر درآوردید. طبیعتا ابتدای کار باید از جدایی زودهنگام از استقلال ناراحت شده باشید. از این انتقال برایمان بگویید.
حسینی: اول به همه شما سلام میکنم و خوشحالم که کنارتان هستم. سالی که در هوادار بودم هم برای من و هم برای تیم هوادار فوقالعاده سپری شد. در یک بازی دوستانه که با استقلال داشتیم، رضا آذری به من گفت که سید خوب کار کن چرا که کادرفنی استقلال به تو نظر دارد. آن زمان از شنیدن این خبر خوشحال شدم. زمان گذشت و وقتی فرهاد مجیدی از استقلال جدا شد، من از قضیه استقلال ناامید شدم. یک روز خواب بودم که صبح یک نفر دو سه باری به من زنگ زد که جواب ندادم. پیام داد که اجلال نصیری هستم از استقلال که با وی تماس گرفتم و گفت که در لیست استقلال هستی. درنهایت به استقلال پیوستم و شرایطم آنجا خیلی خوب بود و حتی میتوان گفت گزینه اول ساپینتو بودم. اتفاقاتی افتاد که نمیخواهم اشاره کنم و زمان همه چیز را مشخص کرد. از استقلال جدا شدم و اینکه بگویم ناراحت نبودم، درست نیست ولی به فال نیک گرفتم. از ته دل میگویم که خیلی خوشحالم پیراهن تراکتور را پوشیدهام و برایش از جان مایه میگذارم و اگر تا الان کمبودی بوده، هواداران به بزرگی خودشان ببخشند ولی بدانند محمد حسینی در هیچ تیمی کم نمیگذارد چرا که میخواهد نان حلال به سفره خانوادهاش ببرد. باز هم میگویم بابت حضور در جمع تیتیهای دوست داشتنی بسیار خوشحالم.
* استقبال هواداران تراکتور بینظیر بود
تراکتور از لحاظ پتانسیل هواداری کمتر از سرخابیها نیست. واکنشها به حضور شما به عنوان بازیکنی که از استقلال به تراکتور آمدید چگونه بود؟
حسینی: روزی که اینجا آمدم، هواداران تراکتور بینظیر بودند و فوقالعاده حمایت کردند. حتی یک پیام منفی هم نداشتم. همه به من محبت داشتند، دارند و خواهند داشت.
بعد بازی استقلال مصاحبهای کردید که به مذاق هواداران خوش نیامد. قبول دارید که زمان مناسبی برای این حرف نبود؟
حسینی: صد در صد قبول دارم. من آدمی هستم که حتی اگر به ضررم هم باشد، راست میگویم و این طور بزرگ شدهام. آنجا که از من پرسیدند، شاید گفته شود، باید با سیاست برخورد میکردم که البته سیاست هم دارم! ولی وقتی سوالی میپرسند نباید دروغ بگویی و البته سوءبرداشت هم شده بود. گفتند پیشنهادی هست که گفتم بله. کمی جبهه علیه من گرفته شد که کاملا حق میدهم و عذرخواهی هم کردم.
فردای آن روز مصاحبه کردید و توضیح دادید. این توضیح اثربخش بود؟
حسینی: شرایط بعد مصاحبه مجدد خیلی عالی شد. توضیح دادم که منظور درست من چه بوده و شاید هم آن لحظه من نتوانسته بودم درست منظورم را بیان کنم.
* از فرش تا عرش با «سید باتعصب»
از بازی ذوبآهن و آن اتفاق تلخ صحبت کنید. البته بعد این ماجرا لقب سید باتعصب را از هواداران دریافت کردید.
حسینی: آن روز خیلی سنگین برایم شروع شد ولی فکر نمیکردم چنین اتفاقی بیفتد. زمانی که در رختکن بودیم، یک لحظه برگشتم و ساعتی را که کامپیوتری بود دیدم که زمان ۱۳:۱۳ روی آن درج شده بود. ما باید ۱۳:۱۵ میرفتیم و گرم میکردیم. عدد ۱۳:۱۳ را که دیدم یک لحظه عرق سرد و گرم کردم! به عدد نحس خیلی اعتقاد دارم و آن را که دیدم دلم ریخت و گفتم خدا خیر کند! اینکه رفتیم و گرم کردیم، نمیدانم چطور گذشت و ماجراها را از روی فیلم به یاد دارم و همه چیز از خاطرم رفته و خدا عمر دیگری به من داد. مردم به من خیلی محبت داشتند و از همه جا با من تماس گرفتند و ابراز محبت کردند که سرلیست مردم هواداران تراکتور بودند. برای من ناراحت شده و اشک ریخته بودند که من دست تمامی مردم ایران علیالخصوص هواداران تراکتور را میبوسم و ممنونشان هستم.
بعد این اتفاق در فضای هواداری تراکتور با فرشید طالبی مقایسه شدید. نظرتان در این باره چیست؟
حسینی: این مقایسه را ندیدم ولی پیامها را دیدم که فرستاده و مقایسه کرده بودند. فرشید طالبی الگوی ماست. شاید هیچ وقت فکر نمیکردم که چنین لقبی از سمت هوادادان تراکتور به من برسد و جای شکرش باقی است و خیلی خوشحالم که سید باتعصب تراکتوریها شدهام.
زندگی با کلاه مخصوص چگونه است؟
حسینی: سخت است و زیر گلو را اذیت میکند ولی باید اخت پیدا کنم. باحال است و تجربه خوبی است!
: گفته شد این کلاه پشت گمرک گیر کرده و گویا کلی دردسر برای تهیهاش وجود داشت.
حسینی: این کلاه در ایران پیدا نمیشد و گفتند که باید بسازند. باشگاه گفت که از ترکیه سفارش میدهیم که باز زیاد طول میکشید. در همان زمان به همه اعضای تیم یک مرخصی داده شد که آقای خوآکین گفتند، به اسپانیا که میروم تهیه میکنم. ایشان تهیه کردند و کلاه اسپانیایی است، نه ترکیهای و از آقای خوآکین ممنونم!
* اینجا با بقیه تیمها فرق میکند، همیشه باید تاپ باشید
: بازی در تراکتور با بازی در تیمهایی نظیر هوادار و ماشینسازی متفاوت است. آیا فشار و استرسی از این بابت تجربه کردید؟
حسینی: باشگاه تراکتور تیم بسیار بزرگی است و شکی در این مورد نیست. با احترام به همه تیمها، تراکتور قاعدتا از سایر تیمها سواست و اسم خیلی بزرگتری از بقیه تیمهای لیگ برتری دارد. شما همیشه باید تاپ باشید و اگر اینطور نباشید، شرایط برایتان سخت پیش میرود. من شرایط فوتبالیام طوری بوده که سریع خود را با شرایط وفق دادهام و تحت تاثیر استرس و این موارد قرار نمیگیرم. خیلی سریع خود را با شرایط تراکتور و هوادارانش وفق دادم و وضعیت خوبی دارم.
* کلینشیت را بیشتر از گلزنی دوست دارم
تراکتور با حضور شما هر بازی کلینشیت میکرد و این موضوع خیلی گفته میشد. حتی شاید نام شما بیشتر از محمدرضا اخباری با کلینشیتهای تراکتور عجین شده بود.
حسینی: من خودم کلینشیت را خیلی بیشتر از اینکه خودم گل بزنم دوست دارم. سال قبل هم ما در تیم هوادار از ۳۰ بازی ۱۸ کلینشیت کرده بودیم که جای خوشحالی دارد. البته یک گل زده و یک پاس گل هم داده بودم ولی ۱۸ کلین شیت برایم بیشتر عزیز بود. در تراکتور هم شرایط بدین صورت پیش رفت و ۶ یا ۷ بازی تیم با حضور من کلینشیت کرد که بسیار خوشحال بودم. البته بارها گفتهام که من به تنهایی این کار را نکردهام و بقیه هم نقش داشتند. در هر حال از این بابت خوشحالم ولی در بازی با نساجی متاسفانه این روال از دست رفت. الان ۲۳ هفته گذشته و تیم ۱۰ کلینشیت داشته که خوب است. میتواند بهتر باشد ولی باز هم روند خوبی است.
* بردیف مثل کوه یخ بود!
در مصاحبهای گفته بودید قربان بردیف یک بار در تمرینات خندید که دستش را روی صورتش گرفت! گویا بازیکنان با بردیف آنطور که باید و شاید صمیمی نبودند و ارتباطگیری با این مربی سخت بود. قبول دارید؟
حسینی: صد در صد قبول دارم. من چند ماهی که با آقای بردیف کار کردم، ایشان یک بار خندید که دستش را روی صورتش گرفت. اگر اشتباه نکنم فکر کنم کمک ایشان دیما نکتهای را گفت که ایشان خندید و دستش را روی صورتش گرفته و رویش را برگرداند! ما اصلا خنده ایشان را نمیدیدیم و خیلی سرد بودند و اصلا نمیشد با ایشان راحت بود. فضا خیلی خشک بود و برای فوتبالیست ایرانی شاید مناسب نبود ولی الان شرایط خیلی بهتر است.
* اصلا نمیشد تمرینات پرفشار بردیف را تحمل کرد
حتی گفته میشد زندگی برای بازیکنان تراکتور با سبک این سرمربی به زندگی کارمندی تبدیل شده است.
حسینی: کاملا درست است. روزهایی بود که ساعت ۸ باید در باشگاه میبودیم و ساعت ۹ شب به خانه برمیگشتیم و کارمندیتر از کارمند بودیم! شاید هم کارگری بود چرا که کارمند ساعت ۷ رفته و ۲ برمیگردد و ما چیز عجیبی بودیم! شرایط تمرینی وحشتناک بود. یک فلش بک میزنم به اردوی پیش فصل استقلال که همه به ساپینتو گلایه میکردیم ولی زمان بردیف وحشتناک بود! اصلا نمیشد تمرینات پرفشار آقای بردیف را تحمل کرد. هر روز تست بدنی داشتیم و شرایط با ایشان واقعا سخت بود ولی الان بهتر است و جای شکرش باقی است.
پذیرایی ما ساده است و شاید آنطور که شما میخواهید نباشد. امیدواریم که دوست داشته باشید.
حسینی: یک روز قبل بازی پرسپولیس رفتم که خرید کنم. گفتم که یک شامپو به من بدهید که طرف من را شناخت و گفت که ما فقط ایرانیاش را داریم که من گفتم آقا بده و برای ما حرف درست نکن! ما هنوز همان آدمهای شامپو تخممرغی هستیم!
* علاقمندی جالب مدافع تراکتور: پاسخ حسینی شاید شما را شوکه کند!
آناج: اگر فوتبالیست نمیشدید، دوست داشتید چه شغلی داشته باشید؟
حسینی: اگر فوتبالیست نمیشدم، با اختلاف مسافرکشی میکردم! خیلی این کار را دوست دارم و یک بار هم امتحان کردم که در دلم نماند! در تیم فجر سپاسی بودم که با دوست صمیمیام این کار را در شهر خودم گچساران انجام دادم. با ماشین ایشان رفتیم و مسافر میزدیم و کرایه هم نقد میگرفتم! اگر اشتباه نکنم سال ۹۵ بود و ۱۴ هزار تومان کار کردیم! با هفت هزار تومانش ساندویچ خوردیم و با مابقی گاز زده و به خانه برگشتیم. البته یک سال هم در مغازه برادرم کار کردم ولی با اختلاف مسافرکشی را دوست دارم و حس فوقالعادهای داشت. وقتی مسافر را پیاده میکردم و پول میگرفتم، خیلی حس خوبی به من میداد! شب رفتیم و خدا را شکر کسی ما را نشناخت چرا که اگر میشناخت، بدبخت میشدم و زشت بود! (باخنده)
* خمز جنتملن واقعی است، آدم از او سیر نمیشود!
برسیم به آقای خمز. به نظر بازیکنان ایشان را خیلی دوست دارند. البته ایشان بعد باخت عصبانی به نظر میرسند. بعد از شکست میتوان به وی نزدیک شد؟!
حسینی: آقای خمز فنی فوقالعاده و شخصیتی بینظیر است و یک جنتلمن میباشد. ارتباط گرفتن با ایشان خیلی راحت است و آدم دوست دارد به وی نزدیک شود و میتوانم بگویم از ایشان سیر نمیشوید. بعد از باخت در رختکن همیشه صحبت میکند و تشری میزند و فردایش هم صحبت میکند ولی بعد تمام میشود و دوباره همان خمزی میشود که بازیکنان دوستش دارند.
بحث سیستم سه دفاعه و چهاردفاعه بین هواداران بسیار داغ است. شما در کدام سبک بازی راحتتر هستید؟
حسینی: حرف شما را تایید میکنم. یک عده سه دفاعه و عدهای چهار دفاعه دوست دارد و هر کس تحلیل خود را دارد ولی اول و آخر این کار به کادرفنی برمیگردد که در هر بازی نظرش چیست. من خودم سال قبل در تیم هوادار سیستم سه دفاعه بازی میکردم و به تیمها موقعیتی نمیدادیم ولی سبک ما دفاع تیمی بود که ضدحمله میزدیم. من کاملا در اختیار سرمربی محترم هستم ولی اگر نظر شخصی من را بپرسید، سیستم چهار دفاعه را دوست دارم. در هر دو سیستم میتوانم بازی کنم و راحت هستم ولی در بازیهای پلیاستیشن خودم ۲ ۳ ۱ ۴ میچینم!
* در فوتبال خط دفاعی مظلومترین است
: قبول دارید که تعداد گل خورده تراکتور در این فصل کمی زیاد است؟
حسینی: فکر کنم بالای ۲۰ گل خوردهایم که به شخصه دوست ندارم. در فوتبال همیشه مظلومترین بازیکنان خط دفاعی هستند. شما ۹۰ دقیقه به تیمی فرصت گلزنی نده ولی دقیقه آخر گل بخوری، میگویند گل خورد! برخی بازیها شرایط بازی این طور است ولی باید تلاش کنیم که بهتر شود.
شما در تبریز سابقه بازی دارید. تفاوت بازی در تراکتور و ماشینسازی چگونه است؟
حسینی: من روزی که ماشینسازی آمدم، با تمام احترامی که به هوادارانش قائلم، تیم خوبی نبود و ما هیچ چیزی نداشتیم. احوالی از ما پرسیده نمیشد و هیچ امکاناتی نداشتیم و اصلا دوست ندارم به آن دوران فکر کنم. نیم فصل آن زمان هم صحبتش بود که به تراکتور بیایم ولی نشد. الان که تراکتور هستم شرایط زمین تا آسمان فرق میکند و اصلا یکی نیست. اینجا شرایط خیلی حرفهای است و شما هم باید فوتبالیستی حرفهای باشید.
با کدام بازیکن در اردوی قبل بازی هماتاقی هستید؟
حسینی: در اردوها اوایل با سجاد دانایی هم اتاقی بودم و الان هم با احسان مرادیان.
شنیدهایم یک نفر در تیم با شما خیلی شوخی میکند. تعریف میکنید؟
حسینی: ابوالفضل رزاقپور! ابوالفضل پسر خیلی باشخصیتی است و دوستش دارم. خیلی همدیگر را اذیت کرده و شوخی میکنیم. در ماشینسازی هم باهم بودیم و از هم شناخت داریم.
* بهترین روزم با تراکتور مقابل استقلال بود، بدترینش برابر فولاد
: بهترین و بدترین بازی سیدمحمد حسینی در تراکتور کدام بازیها هستند؟
حسینی: بهترین روزم در تراکتور که خیلی دوستش داشتم، بازی با استقلال بود که دو بر صفر بردیم. بدترینش هم اولین بازی من با پیراهن تراکتور بود که مقابل فولاد در اهواز سه بر دو باختیم و آن روز را اصلا دوست نداشتم. البته به بازی ذوبآهن هم میتوانم اشاره کنم که آن اتفاق افتاد.
آیا از بازی مقابل تراکتور هم خاطرهای دارید؟
حسینی: برمیگردم به سال قبل که با هوادار اینجا آمدیم. دو بر یک جلو افتادیم که جو خیلی سنگینی بود. محمد عباسزاده در ادامه دو گل زد و واقعا جو وحشتناکی بود. زمین یادگار هم مثل الان افتضاح بود و واقعا تحت تاثیر هواداران قرار گرفتیم و آن کامبک به خاطر هواداران تراکتور بود.
* در یک نگاه عاشق همسرم شدم
کمی از فوتبال فاصله بگیریم. جدیدا ازدواج کردهاید. برایمان بگویید که چه شد؟!
حسینی: هنوز یک سال از ازدواجم نمیگذرد و از این انتخاب شدید خوشحالم. باید بگویم که جداً عاشق شدم! خانمم را به من معرفی کردند و ما همدیگر را دیدیم و با یک نگاه عاشق شدم! اتفاقاتی در ادامه افتاد که دو سال از این قضیه گذشت و در این زمان هر وقت مرخصی میرفتم، خانواده به من فشار میآورد که ازدواج کن و هر بار طفره میرفتم. درنهایت گفتم که با آن خانمی که دیدم ازدواج میکنم. مادرم به من گفت که خدا کند نرفته باشد و خدا را شکر که نرفته بود! جواب بله را هم سخت گرفتم چرا که خانمم بار اول گفته بود نیاید ولی بعضی اوقات باید به زور متوسل شد! (باخنده)
* توصیه به فوتبالیستهای مجرد
آیا ازدواج بر روی فوتبال هم تاثیر دارد؟
حسینی: به همه فوتبالیستهای مجرد توصیه میکنم، خیلی زود ازدواجی درست داشته باشند. خیلی به فوتبال کمک میکند و آسودگی ذهنی به دنبال دارد. به فکر فوتبال و خانواده هستی و کل تمرکزت در اختیار خانواده و شغلت میباشد.
* خانوادهدوست هستم نه زن ذلیل!
آناج: گفته میشود که بسیار خانواده دوست هستید. البته شاید هم به عبارتی زنذلیل! کدام تعریف را قبول دارید؟
حسینی: من خیلی خانواده دوست هستم! نه، زن ذلیل را قبول ندارم و وقتی خانم میگوید فلان کار را انجام بده، باید احترام بگذاری و بگویی چشم! البته برعکسش هم هست و خانم میگوید چشم. بد به شما رساندهاند و بحث زن ذلیلی نیست!
آناج: در کار خانه هم به همسرتان کمک میکنید؟
حسینی: خیلی کم. تا جایی که توان داشته باشم، انجام میدهم. جارو میزنم و ظرف هم میشورم ولی نه هر روز. وقتی مهمان زیاد باشد هم ماشین ظرفشویی داریم! (باخنده) آشغالها را هم خودم بیرون میگذارم!
* غر زدن خانمها شیرین است
آناج: با غر زدن خانمها چگونه سر میکنید؟!
حسینی: غر زدن خانمها شیرین است. اگر خانم غر نزند که زندگی نیست و خیلی شیرین است و من دوستش دارم!
آناج: سختی زندگی با خانواده در شهری دیگر چگونه است؟
حسینی: شما وقتی مجردی، میتوانی با دوستانت بیرون بروی و تنوع زیاد داری ولی در متاهلی این طور نیست. من که در تبریز متاهل هستم، سختیهایی دارد و شاید چندین ماه خانواده خودمان را نبینیم ولی محبت مردم هم تاثیرگذار است.
آناج: اوقات فراغت خود را چگونه میگذرانید؟
حسینی: ما خیلی زیاد به ائلگلی میرویم و آش و جگر میزنیم! مرکز خریدها هم زیاد میرویم و حداقل شبها یک ساعت، دوری در شهر میزنیم.
* به سرمای تبریز عادت ندارم
آناج: تبریز و گچساران چه تفاوتهایی دارند؟
حسینی: زمین تا آسمان تفاوت دارند. در گچساران دما به ۶۰ درجه میرسد و اینجا به منفی ۱۵. من اصلا به این سرما عادت ندارم و هنوزم که هنوز است، با لباس گرم تمرین میکنم. در گچساران بعضی روزها کولر ماشین هم جوابگو نیست ولی من شهرم را خیلی دوست دارم. البته اصالتا لر نورآباد ممسنی هستم ولی در گچساران بزرگ شدهام و هر دو شهر را خیلی دوست دارم. شهر ما یک پنجم نفت دنیا را تولید میکند و یک سوم نفت ایران ولی شهر من شهر محرومی است و نباید چنین وضعیتی داشته باشد.
* یادگیری زبان تُرکی خیلی سخت است
آناج: شما قبلا هم در تبریز بودهاید. آیا زبان تُرکی را یاد گرفتهاید؟
حسینی: من رفیق تُرک زبان زیاد دارم. در گچساران سی درصد مردم ترک قشقایی است ولی چیز زیادی نتوانتسهام یاد بگیرم. در این حد که میدانم به آب، “سو” میگویند! “بیر، ایکی، اوچ” را هم بلدم، چهار را بلد نیستم و میدانم پنج هم میشود “بِش”! “یوخ” یا “یو” هم که میشه نه. انصافا زبان سختی است.
آناج: همسرتان فوتبالی است یا نه؟
حسینی: خیلی. هر بازی که داشته باشیم را نگاه میکند و اگر پخش زنده هم نباشد، از طریق اپلیکیشنها بازی را میبیند. بسیار تحلیلگر خوبی است مخصوصا روی من! در برگه یادداشت میکند که به خانه برگشتم به من بگوید و حتی از یک پاس اشتباه هم نمیگذرد! خدا را شکر که فوتبالی است ولی خیلی سختگیر است!
* عاشق خورشت بادمجان و متنفر از سبزی پلو
آناج: آشپزی چقدر بلدید؟
حسینی: اصلا بلد نیستم. تخم مرغ بلدم و نیمرو هم سخت است! ناگت و شنسل را هم بلدم چون آماده است و فقط باید بندازم داخل روغن!
آناج: غذای مورد علاقه سیدمحمد حسینی؟
حسینی: خورشت بادمجان
آناج: چه غذایی را دوست ندارید؟
حسینی: پلویی که سبزی زیاد داشته باشد، اصلا دوست ندارم. خدا را شکر خانم هم دوست ندارد.
آناج: به چه نوع موسیقی علاقهمند هستید؟
حسینی: عاشق خوانندههای لر زبان هستم و مدام در ماشین و گوشی گوش میدهم. در کنار این آهنگهای مازندرانی را هم دوست دارم.
* منچستریونایتد و آرژانتین تیمهای محبوب حسینی
آناج: طرفدار کدام تیم خارجی هستید؟
حسینی: با اختلاف یونایتدی هستم. با باخت این تیم سردرد میگیرم.
آناج: منچستر هم که جدیدا ۷ گل از لیورپول خورد!
حسینی: لطفا صحبتش را نکنید! خیلی روز افتضاحی بود. ما همان روز سه بر دو به پرسپولیس باختیم و آمدم بازی را ببینم که شاید مرهمی باشد. با آن نتیجه هر چیزی به بچههای منچستر گفتم!
آناج: کدام تیم ملی خارجی را دوست دارید؟
حسینی: تیمهای ملی که اول تیم ملی خودمان ولی بین خارجیها تیم ملی آرژانتین را دوست دارم.
* خاطره جالب پیک نوروزی
آناج: ایام عید در کودکی چه کار میکردید؟
حسینی: ما کل عید میرفتیم به روستا در نورآباد ممسنی. در زمان مدرسه یک پیک هم به ما میدادند که حل کنید. موضوع انشاء هم میدادند که عید خود را چگونه گذراندید. مینوشتیم رفتیم مشهد و بعد شمال و بعد نیشابور ولی کل عید را در روستا فوتبال بازی میکردیم و پیک را هم خانواده حل میکرد!
آناج: عیدی میدهید یا میگیرید؟
حسینی: الان عیدی میدهم.
آناج: آخرین عیدی را از چه کسی گرفتید و چه بود؟
حسینی: آخرین عیدی را از پدرم گرفتم که هر سال به من عیدی میدهد. مقدارش مهم نیست و حتی اگر پنج هزار تومان باشد، باارزشترین هدیه برای من است.
آناج: اشتباه در زندگی شخصی بدتر است یا فوتبال؟
حسینی: به نظرم در زندگی شخصی چرا که شاید دیگر نشود جبران کرد ولی در فوتبال جبران ممکن است.
آناج: اهل فضای مجازی هستید؟
حسینی: خیلی زیاد. شاید در طول روز ۲ ساعت یا ۲ ساعت و نیم در فضای مجازی بگذرانم.
آناج: چه چیزی را در زندگی شخصی دوست دارید فیلتر کنید یا فیلتر آن را بشکنید؟
حسینی: آدمهای دو رو را دوست ندارم و دوست دارم فیلتر شوند.
آناج: برونگرا هستید یا درونگرا؟
حسینی: درونگرا هستم.
آناج: چه چیزی سیدمحمد حسینی را عصبی میکند؟
حسینی: توهین به شخصیت، خانواده و قومیت من را خیلی عصبی میکند و تحملش را ندارم.
* چالش این یا اون با حسینی
آناج: دو گزینه برای شما نام میبریم که باید یکی از آنها را بدون هیچ توضیحی انتخاب کنید.
مسافرت یا کنسرت و سینما؟
حسینی: مسافرت
زندگی مجردی یا متاهلی؟
حسینی: متاهلی
غدای مورد علاقه یا موسیقی مورد علاقه؟
حسینی: غذا
اینستاگرام یا تلگرام؟
حسینی: اینستاگرام
مسی یا مارادونا؟
حسینی: مسی
گچساران یا پاریس؟
حسینی: گچساران خودش پاریس است!
گچساران یا نورآباد ممسنی؟
حسینی: نورآباد {با مکث بسیار}
گل زدن یا گل نخوردن؟
حسینی: گل نخوردن
کباب یا پیتزا؟
حسینی: کباب
پاپ یا رپ؟
حسینی: پاپ
خونه خاله یا خونه عمو؟
حسینی: خاله
سینمایی یا سریال؟
حسینی: سریال
ولنتاین یا روز تولد؟
حسینی: چه سوالایی است! تولد
یونایتد یا آرژانیتن؟
حسینی: منچستریونایتد
ظرف شستن یا جارو کشیدن؟
حسینی: جارو کشیدن
کلاه پیتر چک یا کلاه خودت؟
حسینی: کلاه خودم
* ترینهای تراکتور از زبان مدافع تراکتور؛ وقتی بازیکن خارجی سوژه از سر وا کردن میشود!
آناج: چند صفت و ویژگی اشاره میکنیم که باید نام یک بازیکن تراکتور را که این مشخصه را دارد نام ببرید.
رومخترین بازیکن تراکتور: خایمه!
باسوادترین: شاهین ثاقبی
کمحرفترین: خودم!
پرحرفترین: رضا اسدی
ولخرجترین: خودم
خسیسترین: ابوالفضل رزاقپور و سجاد دانایی
آناج: این شوخی با رزاقپور نیست؟
حسینی: نه کاملا جدی است.
لاکچریترین: خمز
شوخترین: برای من رزاقپور
جدیترین یا کسی که نشود با وی شوخی کرد: نداریم
بیخیالترین: مهدی حقیقت
حساسترین: محمدرضا اخباری
عصبیترین: صفا هادی
شادترین و سرخوشترین: محمد آقاجانپور
نگرانترین: پوریا آریاکیا
شیطونترین: رضا اسدی
زرنگترین: محمدرضا اخبار
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1