آوای جنوب

در برنامه شناسنامه مطرح شد؛

ناگفته‌های دانش جعفری از تشکیل دولت نهم، بیمه ایران و انتخابات ۸۸

نخستین وزیر اقتصاد دولت احمدی‌نژاد که اکنون مشاور عالی وزیر بهداشت است، در برنامه این هفته شناسنامه، ناگفته‌های جالبی از چگونگی تشکیل دولت نهم، چرایی کنار رفتن سریع سه چهره اقتصادی این دولت، مشکلات اقتصادی کشور، خاطرات دوران دفاع مقدس و انتخابات سال ۸۸ را مطرح کرد.

آوای جنوب؛

ناگفته‌های دانش جعفری از تشکیل دولت نهم، بیمه ایران و انتخابات ۸۸نخستین وزیر اقتصاد دولت احمدی‌نژاد که اکنون مشاور عالی وزیر بهداشت است، در برنامه این هفته شناسنامه، ناگفته‌های جالبی از چگونگی تشکیل دولت نهم، چرایی کنار رفتن سریع سه چهره اقتصادی این دولت، مشکلات اقتصادی کشور، خاطرات دوران دفاع مقدس و انتخابات سال ۸۸ مطرح کرد.

به گزارش «آوای جنوب»، برنامه شناسنامه، امروز مهمان یکی از کارگزاران نظام جمهوری اسلامی است؛ شخصی که نامش با دفاع مقدس عجین شده و هرچند در این دو دهه بیشتر او را کار‌شناس خبره اقتصادی می‌شناسند، کسانی که از زمان بسیار قدیم با ایشان آشنا هستند، به نوعی وی را سردار سنگرسازان بی‌سنگر در عرصه دفاع مقدس می‌دانند؛ کسی که در فعالیت‌های جهاد سازندگی و پس از آن در جنگ در عرصه‌های گوناگون فرماندهی مهندسی جنگ بوده‌اند و مدتی هم وزارت اقتصاد و امور دارایی را بر عهده داشتند.

داود دانش جعفری، مشاور عالی وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی، امروز در دفتر خود میزبان برنامه شناسنامه بود.

متن زیر، شرح گفت وگو محمد حسین رنجبران، مجری و سردبیر برنامه شناسنامه و داود دانش جعفری است.

شناسنامه: آقای دکتر از اینجا شروع بکنیم که برای بسیاری از افراد تعجب برانگیز بوده که آقای دکتر دانش جعفری مشاور عالی وزارت بهداشت شوند. چگونه به این سمت آمدید، به دلیل رفاقت دیرینه‌تان با آقای هاشمی بود یا مورد دیگری؟

دانش جعفری: بله شاید رفاقت هم نقش داشت؛ اما به طور کلی این بحث که کار‌شناسی حوزه‌های مالی، اقتصادی، بیمه، بانک و … بتواند در بخش سلامت در جهت بهبود مدیریت نقش داشته باشد، بحثی است که چندین دهه است که در کشور‌های مختلف و به تازگی در ایران هم مطرح است. وزرای قبلی هم که در وزارت بهداشت کار می‌کردند از این ایده استفاده کرده و تعدادی از همکاران را از حوزه‌های اقتصادی مالی انتخاب کردند و این به دلیل حجم انبوه مسائل مالی اقتصادی در حوزه بهداشت و درمان است.

شناسنامه: یکی از موفقیت‌های دولت یازدهم که رهبر معظم انقلاب هم بدان اشاره کردند، طرح تحول نظام سلامت بود، که بازتاب‌های مثبتی هم در میان مردم داشته است؛ چند در صد از موفقیت این طرح تحول نظام سلامت را می‌توان به دلیل مشاوره‌های شما دانست؟

دانش جعفری: من در این راستا نقشی نداشته‌ام. کاری که شد، عمدتا مربوط به پزشکان، پرستاران و به طور کلی کادر نظام سلامت است که با جانفشانی و تعهد بالایی که داشتند، به استقبال این طرح رفتند و این طرح چیزی نیست، جز اینکه دولت به وظایفی که در بخش سلامت دارد، کمی با نگاه متعهدانه وارد شد و تلاش کرد نیازهای این بخش را تأمین کند و زمینه ای پدید بیاورد تا وزارت بهداشت بتواند به استقبال این طرح برود.

البته همین طور که عرض کردم، مجموعه دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور ـ که اکنون بیش از ۵۰ مورد است ـ و کادر دانشمند آن، توانستند این تحول را پدید بیاورند.

شناسنامه: شما اشاره کردید، در همه جای دنیا سیستم بهداشت و درمان وابسته به منابع مالی آن است. با توجه به مشاوره‌هایی که می‌دهید و در جریان ریز کار‌ها هستید، این طرح را چگونه می‌بینید و تاکنون چگونه پیش رفته است؟ برخی می‌گویند پاشنه آشیل و آسیب پذیری این طرح در تأمین اعتبارات و ادامه دار بودن آن است، چه قدر این تهدید را جدی می‌بینید که تأمین اعتبارات این طرح محقق بشود؟

دانش جعفری: دولت و مجلس محترم در قوانین مربوطه به ویژه در بودجه سال گذشته، تدابیری اندیشیدند که منابع نسبتا پایداری برای این طرح در نظر آورده شود. بخشی از منابع طرح از هدفمندی یارانه‌ها بود که در فاز دوم اجرا شد و منابع جدیدی را خلق کرد. بخشی دیگر از منابع مربوط به یک درصد مالیات بر ارزش افزوده بود که خاص بخش سلامت تصویب شد. این دو بخش، موتور محرک و منابع اصلی مالی را به وجود آوردند و وزارت بهداشت توانست به استقبال این طرح برود.

نکته‌ای که باید اشاره کنم، اینکه امروزه نظام سلامت در کشور‌ها چند نوع است؛ یعنی منابع مالی نظام سلامت از چند طریق تأمین می‌شود. در برخی از کشور‌ها همچون انگلستان و کانادا، دولت یک منابع بودجه‌ای خاصی برای بخش سلامت می‌گذارد و صد در صد آن را هم تأمین می‌کند؛ به عبارت دیگر، در این کشور‌ها دولت از محل مالیات‌ها ـ که مهم‌ترین درآمد خزانه است ـ همه هزینه‌های سلامت را می‌دهد و بخش خصوصی قرار نیست در این زمینه، کمکی کند و شاید چند درصدی جزیی کمک می‌کند؛ یعنی در کشورهایی از این نوع، شاید حدود ۷۰، ۸۰ درصد هزینه‌های مربوط به سلامت را دولت‌ها با بودجه‌هایشان می‌دهند.

نوع دیگری از نظام سلامت مثل آلمان و تا حدودی در ایران وجود دارد. این‌ها نظام تأمین اجتماعی دارند که در آن بخشی از حقوق افرادی که سر کار می‌روند و حقوق می‌گیرند، در حکم حق بیمه به سازمان تأمین اجتماعی داده می‌شود؛ افزون بر این، درصدی از آن هم توسط کارفرما پرداخت می‌شود، جمع این دو، منابع اصلی را تشکیل می‌دهد که سازمان بیمه‌ای باید خدمات مورد نیاز مردم را انجام دهد.

تا پیش از این طرح به این سمت می‌رفتیم که شاید حدود ۷۰ درصد هزینه‌های سلامت از جیب مردم باشد و این وضعیت خوبی نبود. خدا رو شکر هم اکنون در راه درستی حرکت می‌کنیم. در یک جمله اگر بخواهم بگویم منابعی که اکنون تأمین شده، منابع پایداری است، البته در بسیاری از کشور‌ها برای اینکه این نگرانی که شما مطرح کردید پدید نیاید، ممکن است لوایح خاصی برای تأمین مالی پایدار در بخش سلامت تعریف کنند.

شناسنامه: کار شما در وزارت بهداشت به نوعی یادآور خاطرات فعالیت‌‌هایتان در جهاد سازندگی نیست؟

دانش جعفری: به نوعی می‌توان گفت در تداوم آن است، به شوخی برای دوستان تعریف می‌کنیم که هرچند پزشک نیستیم ولی اینجا مثل نواری در بیمارستان‌ها پیج می‌کند آقای دکتر… هستیم، به دلیل اینکه مسائل فوری فوتی بسیار پیش می آید.

شناسنامه: رفاقت شما با آقای هاشمی از کجا به وجود آمد؛ از زمان جنگ؟

دانش جعفری: نه، ما زمان تأسیس جهاد با هم آشنا شدیم، ایشان از نخستین شورای مرکزی جهاد بودند که ابتدا در خراسان فعالیت می‌کردند و بعدا به مرکز آمدند.

شناسنامه: پس برای همین هم هست که هنوز هم روحیه جهادی دارند. شما فعالیت‌هایتان را پس از انقلاب از جهاد سازندگی در سال ۵۸ شروع کردید، چطور شد که به جهاد سازندگی رفتید؟

دانش جعفری: یادش به خیر در جهاد شمیرانات، رئیسی به نام آقای احمد‌پور ـ که شهید شدند ـ داشتیم. ایشان به من گفتند از آموزش و پرورش چه میزان حقوق می‌گیرید؟ گفتم ۱۷۰۰ تومان، تقریبا این مقدار. ایشان گفتند اگر قرار باشد ما این حقوق را به شما بدهیم و شما کلا به جهاد بیایید، قبول می‌کنید؟ گفتم حتما، به جهاد رفتم و فعالیتم در جهاد بیشتر شد، چون مهندس عمران بودم، فعالیت‌های عمرانی در روستا‌ها را انجام می‌دادم، تا اینکه جنگ شروع شد. بلافاصله پس از آن عده‌ای از درون جهاد و به عنوان یک نهادی انقلابی برای خدمت به جبهه می‌رفتند، ما هم با گروهی به جبهه اعزام شدیم، بدون اینکه مأموریتی از جای خاصی به ما داده شود، ما همین طور به سمت جبهه رفتیم. این برای اواخر مهر یعنی هفته‌های اول جنگ بود. ما رفتیم که به منطقه‌ای در آبادان و ماهشهر سری بزنیم، در زمانی که ما به ماهشهر رسیدیم، مقطع سقوط خرمشهر بود، و دشمن از رودخانه کارون هم گذشته و تا کیلومتر ۱۷ جاده آبادان_ ماهشهر هم اشغال شده بود،

دشمن به رودخانه بهمن شیر نزدیک شده بود و حتی سعی کرد از منتهی الیه جنوبی شهر آبادان و رودخانه بهمن شیر هم بگذرد و وارد جزیره آبادان شود که با جدیت و همت و مقاومت مردم و ارتش، دشمن به آن طرف رودخانه بهمن شیر رانده شد و به منطقه‌ای رفتند که در آن منطقه شهید تندگویان هم اسیر شدند. در ماهشهر همه بیم آن داشتند، اتفاقی که در خرمشهر افتاد در آبادان هم بیفتد، چون آبادان ۲۷۰ درجه در محاصره بود و فقط زاویه کوچکی از جنوب امکان تدارکات رسانی و رفت و آمد در آن وجود داشت.

حضرت امام (ره) دستور رفع حصر آبادان را دادند و تکلیف سنگینی متوجه عزیزان رزمنده بود. کار ما در آنجا این بود که استحکامات مهندسی و شرایط خوبی برای دفاع به وجود بیاوریم و از طرفی هم برای آماده حمله شویم. اولین کاری که شد، ساخت اسکله‌ای در روستایی در جنوب آبادان بود تا تدارکات بتواند از طریق بندر ماهشهر به سمت دریا بیاید و وارد بهمن شیر شود و در آنجا بتوانند در ساحلش تدارکات را برسانند.

هنگامی که این اسکله زیر نظر من ـ که با جهاد فارس کار می‌کردیم ـ ساخته می‌شد و در زمان افتتاحش، موجی از شادی در بین رزمندگان بود، چون تا آن زمان رزمندگان ضعف تدارکات داشتند و حتی مواد غذایی هم به اندازه کافی نمی‌رسید. ما فقط ارتباط هوایی آن هم از طریق بالگرد با آبادان داشتیم و می‌توانستیم خودمان را به آنجا برسانیم، پس از ساخت این اسکله، بسیاری از نیاز‌ها با شناور‌ها تأمین شد.

ما باید راه زمینی را هم برقرار می‌کردیم؛ بنابراین، جاده‌ای درست شد که شهر آبادان را به کیلومتر ۱۷ جاده آبادان ماهشهر متصل می‌کرد. این جاده یعنی‌‌ همان جایی که شهید تندگویان در آن اسیر شد، بیابانی وسیع بود. با ساخت این جاده، تدارکات زمینی به سایر نقاط کشور وصل شد و پس از اینکه ادوات سنگین وارد جزیره آبادان شد، مقدمات عملیات معروف رفع حصر آبادان در پنجک مهر، ثامن الائمه فراهم شد.

شناسنامه: و شما به دلیل همین حرکت نشان فتح را دریافت کردید.

دانش جعفری: بله

شناسنامه: نشان را از امام دریافت کردید؟

دانش جعفری: خیر. دریافت نشان‌ها پس از پایان جنگ بود که از فرمانده کل قوا، مقام معظم رهبری دریافت کردیم.

شناسنامه: ما در هفته دفاع مقدس، خدمت بسیاری از سرداران و سرلشکران رسیدیم. سرلشکر باقری تعریف می‌کردند در عملیاتی در هور العظیم نیازمند کمپرسور بودیم و دولت ۵۰۰ کمپرسور در آن زمان به ما داد و این در حالی بود که عراقی‌ها با ۵۰۰۰ کمپرسور کار می‌کردند، مواجهه شما به لحاظ مهندسی واقعا این گونه بود؟

دانش جعفری: من فقط یک جمله بگویم، غنیمتی که جهادی‌های مستقر در جزیره آبادان ـ که جهاد اصفهان و جهاد نجف آباد بود، و جهاد فارس بود و بعد هم جهاد تهران آمد ـ گرفتند و غنیمتی که جهاد فارس در آبادان از پاتک اول که دشمن وارد جزیره شد و سپس آن را پس زدند گرفتند،‌‌ همان غنیمت‌ها بنیه‌ای برای تجهیز جهاد‌های مستقر در جزیره شد. مثلا لودر‌های ژاپنی بسیار نویی بود که در‌‌ همان شرایط به دست بچه‌های جهاد افتاد و بنیه بسیار قوی برای تجهیز شد.

شناسنامه: به نظر شما شاهکار جهادی‌ها و مهندسین جهادی در جنگ چه بود؟

دانش جعفری: جهادی‌ها دو کار در جبهه انجام دادند؛ یکی اینکه چون جهاد در روستا‌ها وجود داشت و در دل مردم روستا هم نفوذ کرده بود، روستاییان همه چیز خود را از جهادی‌ها می‌خواستند. حتی پرسش های شرعی خود را نخست با آن‌ها مطرح می‌کردند! بنابراین جهاد با روستایی‌ها بسیار صمیمی بود. نخستین کار جهاد، این بود که پل ارتباطی بین روستا و جبهه شد و بسیاری از روستایی‌ها وقتی می‌خواستند به جبهه بروند و یا کمک کنند، منابع مالی شان را از طریق جهاد می‌فرستادند.

بنابراین نام جهاد در ابتدا، ستاد پشتیبانی جنگ شد، منظور از پشتیبانی‌‌ همان تدارکاتی بود که مردم می‌دادند. کار دوم جهاد که بعدها توسعه پیدا کرد، ارائه خدمات مهندسی به رزمندگان جبهه بود.

یکی از کار‌هایی که در جبهه انجام گرفت مربوط به عملیات خیبر بود. این عملیات، عملیاتی بود که از راه آب صورت گرفت. رزمندگان ما پیش رفتند و توانستند به اهداف مورد پیش بینی خود دسترسی پیدا کنند؛ اما هیچ گونه راه تدارکاتی که بتواند آن‌ها را به عقبه خودمان وصل کند، نبود و آب هم طوری بود که نمی‌شد تدارکات را راحت انتقال داد.

در اینجا جهاد با همکاری سپاه توانست پل خیبر را بسازد؛ پل سبکی با طول حدود ۱۴ کیلومتر بود، که قطعاتش پشت کامیون قرار می‌گرفت و کامیون نزدیک ساحل آب می‌آمد و قطعات را به آب می‌انداخت و در آب قطعات به هم وصل می‌شد. رزمندگان ما در عملیات خیبر به نوک جبهه رفتند و بعدا این پل خیبر آن‌ها را به پشت جبهه متصل کرد و تدارکات به ایشان می‌رسید.

یکی از کار‌های بسیار ارزنده‌ای که جهاد در اواخر انجام داد، بحث جنگ آب بود، تمام طرح‌های جنگ آب را اواخر، جهاد با تدابیری بسیار پیشرفته انجام می‌داد، منظور از جنگ آب این بود که مواقعی دشمن در بین رزمندگان ما آب می‌انداخت و آن‌ها را زمینگیر می‌کرد، مهندسی آب باید راهی را برای خارج کردن این آب پیدا می‌کرد که از زمینگیر بودن خارج شوند.

گاهی ما تهاجمی کار می‌کردیم و باید آب زیر پای دشمن می‌انداختیم؛ بنابراین، باید می‌توانستیم آب را از رودخانه کارون یا مثلا سمت فاو و رودخانه‌های اطراف انتقال دهیم و به پای دشمن بیندازیم، این یکی از کار‌های بزرگی بود که جهاد انجام می‌داد.

شناسنامه: از جمله مسائل اقتصادی که این روز‌ها هم در کشور بسیار درباره آن بحث می‌شود، بحث نظام بانکداری است که مشکلاتی مثل بنگاهداری و سفته بازی را در بانک‌ها داریم، آیا این مشکلات در زمان وزارت شما هم بود؟

دانش جعفری: من اگر بخواهم بحث غیر روزنامه‌ای بکنم و‌‌ همان که در دلم هست تخصصی بگویم، باید بگویم اگر بانک‌ها بخواهند به عنوان واحدی اقتصادی روی پای خود بایستند. مهم نیست بانک دولتی یا خصوصی باشد، اما کاری که می‌کنند باید ضررده نباشد، منابعی که درآمد بانک هاست، عمدتا از محل تسهیلات است، پدیده‌ای که در سال‌های گذشته در اقتصاد ایران مطرح بوده، این است که دولتمردان همیشه تلاش می‌کردند نرخ سود تسهیلات را به گونه‌ای پایین بیاورند که رضایتمندی مردم بیشتر شود.

این کار تا جایی ادامه پیدا می‌کرده که تبدیل به منبع ضرر می‌شده، مثلا الان اگر شما پولی را داشته باشید و بخواهید در بانک سپرده و سرمایه گذاری کنید، فکر می‌کنید چه مقدار به شما می‌دهند، فرض کنید مثلا الان بانک‌هایی هستند که ۲۰، ۲۲ درصد به راحتی به پول سپرده‌گذاران پول می‌دهند. ما می‌گوییم که قیمت تمام شده آن پول برای بانک ۲۰، ۲۲ درصد است؛ بنابراین، بانک اگر بخواهد این تسهیلات را به کسی دیگر بدهد، باید مقداری هم روی آن بگذارد. مثلا بانک مرکزی عددی را می‌گوید، حق الوکاله به طور مثال ۵/۲ درصد. پس اگر برای خود بانک ۲۲ درصد تمام شده، بانک باید به متقاضی ۵/۲۴ درصد تسهیلات بدهد.

اگر دولت به هر دلیلی بخشنامه کرد که من می‌گویم بانک‌ها با ۱۵ درصد به مردم وام بدهند، چه اتفاقی می‌افتد؟ ضرر می‌دهیم، در سال‌های گذشته این اتفاق در اقتصاد ایران افتاد؛ یعنی بانک‌ها در فعالیت تسهیلات دادن به متقاضیان دچار ضرر می‌شدند، بانک‌ها برای اینکه روی پا بایستند به دنبال این بودند که از راه دیگری این ضرر را جبران کنند؛ بنابراین، وارد فعالیت‌های اقتصادی و سودآور می‌شدند، یعنی مثلا خودشان شرکت درست می‌کردند.

شناسنامه: ساختمان می‌خریدند؟!

دانش جعفری: ساختمان را خیلی‌ها را می‌خرند و در ترازنامه بانک به عنوان دارایی می‌آید، ولی در واقع شعبه بانک اگر قیمتش بالا برود که به بانک چیزی نمی‌رسد، ولی ممکن است که بگویید روزی این ساختمان را می‌فروشد و در واقع ثروت بانک بالا می‌رود، اما بانک‌ها می‌گویند ما هرچه قدر که تعداد شعبه بانک‌هایمان بیشتر شود، بیشتر می‌توانیم پول مردم را جمع کنیم و خدمت بدهیم. در کل می‌خواستم این را بگویم که خیلی از بانک‌ها به دنبال این بودند که برای جبران آن ضرر فعالیت‌های سودآور داشته باشند.

شناسنامه: یعنی این یک روند طبیعی بود؟

دانش جعفری: بله، برای نمونه، در سال گذشته بورس در زمانی که در موقعیت رونق بود در حد ۱۰۰، ۱۲۰ درصد بازدهی داشت یعنی شما اگر ۱۰۰ تومان در ابتدای سال در بورس سرمایه گذاری می‌کردید تا پایان سال ۱۲۰ تومان هم روی آن می‌آمد؛ بنابراین، پولتان ۲۲۰ تومان می‌شد. بانک‌ها همین را خیلی خوب متوجه می‌شوند؛ بنابراین، به جای اینکه منابع بانک‌ها را تسهیلات بدهند، سهام خریدند تا از سود استفاده کرده و بخشی از ضرر را جبران کنند.

اگر می‌خواهیم سیستم بانکی ما اصلاح شود باید چند کار انجام دهیم؛ نخست اینکه تورم را کاهش دهیم، پس از آن نرخ سود بانکی را به طور طبیعی پایین آوریم و بعد بانک‌ها بتوانند با نرخ پایین تسهیلات عرضه دهند و مردم هم احساس نکنند که بانک زیاد می‌گیرد. بانک هم در این شرایط به دنبال فعالیت اقتصادی نرود، از طرفی این هم هست که اگر بانک‌ها این کار را انجام ندهند، خیلی راحت ورشکست می‌شوند، مگر اینکه فکری شود که بانک ورشکست نشود.

شناسنامه: یکی از نکات جالب و قابل مقایسه در دولت نهم و دهم، موضع مشترک آن‌ها در تسویه بدهی بانک‌ها از طریق تسعیر ارز است که هر دو جا هم مجلس با آن مخالف است، در این مورد نظرتان چیست؟

دانش جعفری: این کار به نظرم کار درست اقتصادی نیست، من کمی موضوع را باز‌تر کنم. در مقاطعی از تاریخ بهای ارز در کشور به طور مثال بالا می‌رود. دارایی‌های بانک مرکزی سه جور است؛ دارایی فیزیکی، موجودی ریالی، ارز و طلا، اما در مجموع وقتی می‌خواهند بگویند بانک مرکزی چه قدر دارایی دارد، به ریال بیان می‌کنند، و به نرخ دلار تبدیل می‌کنند و این می‌شود دارایی بانک مرکزی به دلار.

بحثی از قبل از انقلاب مطرح بوده است که اگر در مقطعی بهای ارز بالا رفت، در ترکیب دارایی‌های بانک مرکزی چه اتفاقی می‌افتد؟ بخشی از دارایی‌ها که ارز و طلا بوده است، متناسب با آن افزایش قیمت ارز بالا می‌رود، قانونی در ارتباط با بانک مرکزی بوده است که اگر چنین شد، دولت اجازه دارد بخشی از آن اضافه ارزشی را برای خود بردارد. یعنی اگر بهای ارز بالا رفت و دارایی بانک مرکزی زیاد شد، بخشی از آن دارایی جدید که ایجاد شده و اشاره کردید، «تسعیر» آن را باید به دولت بدهند.

در تصمیم گیری‌های دولتی، مقطعی داشتیم که بهای ارز از مثلا ۱۲۰۰ و خورده‌ای به مرور به بالای ۳۰۰۰ تومان رسید. به نظر شما وقتی دارایی‌های ارزی بانک مرکزی به ریال تبدیل می‌شود، آیا واقعا وقتی نرخ ارز بالا رفته، تقویت شده است یا نه‌‌ همان ارز که داشته‌‌ همان است؟ قاعدتا‌‌ همان است، اما اگر دولت در آن شرایط از بانک مرکزی ما به تفاوت را بگیرد، معنی آن این می‌شود که دارایی بانک مرکزی که می‌توان گفت پشتوانه قدرت هر کشور است، تضعیف می‌شود.

به عبارت دیگر، در گذشته وقتی ما دارایی بانک مرکزی، ریالش را به ۱۲۲۶ تومان تقسیم می‌کردیم، الان به ۳۰۰۰ تقسیم می‌کنیم؛ به این معنا که دارایی بانک مرکزی ایران کاهش پیدا کرد، بنابراین این روش، روش خوبی نیست، ما حداقل کاری که باید می‌کردیم، این بود که دارایی بانک مرکزی پس از تسعیر کاهش نیابد. دارایی بانک مرکزی ریال نیست.

شناسنامه: معوقات بانکی که دوره شما هم بوده است، می‌دانید اصلا از کجا شروع شد و چه مقدار آن، به وام‌های بی‌حساب و کتاب برمی گردد؟

دانش جعفری: تعریف معوقات این است که اگر کسی تسهیلات گرفته باشد و مثلا بعد از نه ماه اقساط را پرداخت نکند به آن اطلاق معوقه به آن می‌شود، اول مشکوک الوصول است، بعد سررسید گذشته و بعد به مقطعی می‌رسد که بانک ناامید می‌شود و اسمش را معوقه می‌گذارد. مفهوم آن این است که بخشی از تسهیلاتی که بانک به متقاضی داده، اما اقساط آن برنگشته است؛ معوقات در همه جای دنیا هست، ولی یک استانداردی دارد و ما باید از آن استاندارد عبور نکنیم.

مثلا اگر نسبت تسهیلات معوق به کل تسهیلات داده شده از ۵ درصد بالا رود باید نگران بود، در کشور ما سال‌های اخیر در محدوده ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹ بوده و در واقع نقطه خطری است.

شناسنامه: نظرتان درباره کار اقتصادی برخی از بزرگان اعم از مسئولان اجرایی و غیر اجرایی و این جناح و آن جناح چیست؟

دانش جعفری: کار اقتصادی برای کسانی که مسئولیت دارند، سمی برای اقتصاد است، من همین قدر بگویم که در تعریفی که از فساد اقتصادی امروزه در دنیا اتفاق نظر شده، این است که می‌گویند فساد اقتصادی آن است که عده‌ای از درون دولت مثل کارمندان منافعی را در اختیار عده‌ای در بیرون از دولت قرار می‌دهند که این منافع برحق به آن‌ها داده نمی‌شود و به ناحق است. می‌گویند راه حل چیست؟ و پاسخ داده می‌شود که هر چه دولت را کوچک کردی، در واقع حوزه اقتدار دولت و حوزه‌ای که ممکن است در آن فساد اتفاق بیفتد، کم می‌شود. با این دید می‌خواهم بگویم کسی که مسئولیت دارد و کار دولتی می‌کند، برای اینکه شبهه‌ای ایجاد نشود و بتواند کار داوری و نظارت خود را انجام دهد، نباید خود را در اتهام قرار دهد.

شناسنامه: انحلال جهاد سازندگی در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی یعنی دوره اصلاحات اتفاق افتاد؟

دانش جعفری: انحلال که نه، در واقع با وزارت جهاد کشاورزی ادغام شد.

شناسنامه: آیا اصلا از شما که ید طولانی در این حوزه داشتید نظرخواهی شد؟

دانش جعفری: بحثی که آن زمان مطرح بود، اینکه جهاد اگر بخواهد بماند، باقی ماندنش به صورت یک نهاد امکان پذیر نیست و باید به یک وزارتخانه تبدیل شود، بحث بر این بود که این وزارتخانه تکی باشد و‌‌ همان نهاد به وزارتخانه تبدیل شود.

همین طور هم شد. جهاد به وزارت جهاد تبدیل شد و یکی از جهادی‌ها هم وزیر جهاد شد. اما بعد چون لازم بود در قسمت‌های مختلف بخش کشاورزی هماهنگی ایجاد شود مثل زراعت و دام، نظریه‌ای مطرح شد که وزارت جدیدی تشکیل شود که هر دو بخش را بتواند در هم ادغام کند

شناسنامه: در مجلس پنجم آمد؟

دانش‌ جعفری: نه، فکر نمی‌کنم. آن موقع که من بودم، چنین بحثی مطرح نشد. من فکر می‌کنم که اگر جهاد ادغام نشده بود، شاید برای انقلاب اسلامی هم بهتر بود.

شناسنامه: یعنی در شرایط تحریمی هم بیشتر به درد می‌خورد؟

دانش جعفری: قطعا همین طور است. می‌شود گفت جهاد برای کشور، یک آچار فرانسه بود. هر جا که مشکلی وجود داشت وارد می‌شد و آن را باز می‌کرد.

شناسنامه: عمر مجلس شما در مجلس هفتم کم بود، سریع وزیر شدید!

دانش جعفری: بله، یک سالی که از عمر مجلس هفتم گذشته بود و دولت نهم تشکیل شد به من پیشنهاد وزارت اقتصاد داده شد و من هم قبول کردم و در واقع از مجلس جدا شدم.

شناسنامه: شما در زمان ریاست جمهوری نهم که نامزدهای انتخاباتی زیاد بود، کدام سمتی بودید؟ می‌توانم و اجازه دارم بپرسم به چه کسی رأی دادید؟ سال ۸۴ که بعدش وزیر اقتصاد شدید.

دانش جعفری: من به آقای هاشمی رأی دادم.

شناسنامه: خیلی جالب است؛ به نظر شما چرا آقای هاشمی رأی نیاورد؟

دانش جعفری: مردم هر چند وقت یک بار سعی می‌کنند انتخاب جدیدیداشته باشند، زیرا گمان می‌کنند برخی از آرزو‌ها و نیازهایی که دارند، در دولت قبل تأمین نشد و شاید در دولت جدید تأمین شود. در هر صورت آن زمان وضعیتی پدید آمد که در مجموع چهره جدیدی مثل آقای احمدی‌نژاد آمدند.

شناسنامه: چطور شد شما که به آقای هاشمی رأی دادید ـ هرچند می‌دانم از قبل رفاقتی با آقای احمدی‌نژاد داشتید ـ برای وزارت اقتصاد دعوت شدید؟ علاوه بر آن شما جزو کمیته‌ای هم بودید که وزرا را پیشنهاد می‌کردید؛ درست است؟

دانش جعفری: همه این‌ها درست است. در آغاز که آقای دکتر احمدی‌نژاد از من درخواست همکاری کردند برای وزارت جهاد بود؛ یعنی جایی که خانه من بود. فضای جهاد هم طوری است که معمولا کسی از جهاد است بهتر می‌تواند کار کند. ایشان از من خواستند برنامه‌ای برای وزارت جهاد کشاورزی بدهم و من هم این کار را کردم و برنامه‌ای دادم. بعد از اینکه ایشان برنامه من را مطالعه کردند، پرسش های بیشتری در حوزه اقتصاد از من پرسیدند.

من نقطه نظراتم را راجع به سیاست اقتصادی گفتم و به ایشان عرض کردم بالاخره ما دو گروه اقتصاددان داریم که گروهی تفکر دولتی دارند و فکر می‌کنند که همه کار‌ها را باید دولت انجام دهد و گروه دیگر تکیه بر مردم و بخش خصوصی دارند، من از گروهی هستم که توجهم بیشتر به بخش خصوصی است؛ هرچند ما در جامعه نظام مهندسین هم با هم همکار بودیم و ایشان با دیدگاه‌های اقتصادی من بیشتر آشنا شدند.

بعدا به من گفتند به حضور در حوزه اقتصادی علاقه‌مند هستید یا نه؟ من گفتم حتما همین طور است و در واقع بحث این شد که من یا به سازمان مدیریت بروم یا وزارت اقتصاد، اما کار ایشان در یکی دو ماهی که به تشکیل دولت مانده بود، کار اصلی شان گزینش وزرا و چیدن کابینه بود و در همین ساختمان قدیم کار می‌کردند. ما رفتیم که درگیر کار‌ها و برنامه‌های مربوط به خودمان شویم؛ اما به گونه ای شد که من به کمیته گزینش که اشاره کردید، وارد شدم.

آن نکته این بود که آقای احمدی‌نژاد ستادی داشتند که در انتخابات هم به ایشان کمک کرده بودند و قاعدتا خودشان را سهامدار چینش‌ها می‌دانستند، من اصلا در ستاد ایشان نبودم، آن ستاد برای هر کدام از وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها افرادی را به آقای احمدی‌نژاد پیشنهاد داده بودند، آقای احمدی‌نژاد احساس کرده بودند که انتخاب آن‌ها بسیار محدود و تنگ بود و بیشتر جا‌ها هم خود افراد ستاد خودشان را پیشنهاد داده بودند. یعنی همان‌ها که در ستاد بودند اکثرا برای جاهای مختلف خودشان را پیشنهاد داده بودند و تعداد محدودی را هم از بیرون پیشنهاد داده بودند. من در انتخاب وزارت جهاد انتخاب اول نبودم و انتخاب چندم بودم.

آقای احمدی‌نژاد احساس کردند اگر بخواهد به پیشنهاد‌‌ همان ستاد عمل کند، انتخاب‌ها محدود خواهد شد، برای اینکه مسأله انتخاب غیر متقارن و تبعیض آمیز حل شود، می‌خواستند داور را کسانی بگذارد که خودشان دغدغه پست گرفتن برای خود را نداشته باشند؛بنابراین چند نفری را که از قبل پست آن‌ها مشخص بود، انتخاب کردند و به آن‌ها گفتند از گروهی که ستاد پیشنهاد شده و فهرستی که پیشنهاد خودشان بود و محدود نبود مثلا چهار تن را امتیاز بدهید. یعنی لیستی که ایشان می‌دادند چند برابر لیستی بوده که ستادش به ایشان داده بود. یعنی در حقیقت ایشان هم پیشنهاد ستاد و هم مشورتی که بدون ستاد از جاهای مختلف گرفته بود روی هم ریخت و بعد به آن چند تن که پست‌هایشان معلوم بود گفتند از بین این تعداد مثلا بیست نفر چهار تن را که بهترین است انتخاب کنید.

شناسنامه: شما چه کسانی بودید؟

دانش جعفری: من، آقای دکتر رهبر، فکر می‌کنم آقای الهام، آقای زریبافان، این چهار تن را یادم هست. ما همانطور که عرض کردم قرار شد یا به اقتصاد برویم یا به سازمان مدیریت. در این حال بین ما و آقای دکتر رهبر هم بحثی مطرح شد که اصلا می‌توانیم با هم کار کنیم؟ چون یکی از شرط‌هایم و درسی که از دولت‌های گذشته و سال‌های قبل داشتم و به ایشان هم گفتم این بود که کاری کنند که ستاد اقتصادی شان یکدست باشد؛ یعنی مثلا یکی نگاه دولتی داشته باشد و دیگری نگاهی دیگر و این گونه با هم مقابله کنند. این سه مورد، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و سازمان مدیریت، باید با هم کار کنند.

ایشان به ما یعنی من و آقای دکتر رهبر گفتند که شما بروید و با هم صحبت کنید، ببیند می‌توانید با هم کار کنید یا نه.

من و آقای دکتر رهبر در ‌‌نهایت به این نتیجه رسیدیم که می‌توانیم با هم کار کنیم، ولی بعد به آقای احمدی‌نژاد گفتیم که اگر ما در وزارت اقتصاد و سازمان مدیریت باشیم، شما باید کسی را هم که برای بانک مرکزی انتخاب می‌کنید با نظر ما باشد، برای اینکه انسجام سه گانه‌ای که عرض کردم به وجود بیاید. بعد از مدتی ایشان فردی را پیشنهاد کردند و گفتند نظرتان چیست که هم من و هم دکتر رهبر مخالفت کردیم. البته آن فرد بسیار فرد محترمی بودند اما نگاه‌شان در مسائل اقتصادی به گونه‌ای بود که کاملا ممکن بود با نگاه ما متفاوت باشد.

سرانجام آقای دکتر شیبانی که از دولت قبل بودند ادامه داد و به نظر ما هم ایشان آدم توانایی بودند و ما با ایشان مشکلی نداشتیم، بنابراین ما سه تن شروع کردیم اما پس از مدتی این نقض شد و از بانک مرکزی مواردی را می‌خواستند انجام دهد که با رسالتی که در وظایفش بود نمی‌خواند. مثلا افزایش حجم پول یا در واقع استقراض از بانک مرکزی ممکن بود که مشکل دولت را حل کند اما مشکلی را برای مردم ایجاد می‌کند و برای اقتصاد تورم سنگینی را در جامعه باقی می‌گذارد.

یکی از رسالت‌های رؤسای بانک مرکزی این است که دوست ندارند خودشان را دستگاه چاپ اسکناس بدانند که هر چه دولت خواست آن‌ها اسکناس چاپ کنند و بدهند، در ‌‌نهایت آقای شیبانی رفتند.

شناسنامه: بعد هم آقای رهبر؟

دانش جعفری: بعد از آن هم که ما رفتیم.

شناسنامه: موردی که در زمان وزارت شما انجام شد و بحث برانگیز هم بود و می‌گویند که نقطه آغاز رفتن شما هم بود، قضیه بیمه ایران بود که مدیر عامل و اعضای هیأت مدیره بر اساس گزارشی از سازمان دیوان محاسبات عوض شدند و بعد مشخص شد که اشتباه صورت گرفته است!

من در جایی خواندم که یکی از نهاد‌های امنیتی به شما گفته بود که مدیر حراست بیمه ایران عوض شود که شما عوض کردید و بعد‌‌ همان فرد به اصرار با اینکه شما موافقت نمی‌کردید مأمور شد که دیوان محاسبات… از آنجا، آن مسائل و مسأله رفتن شما شروع شد، کمی بیشتر در این مورد توضیح می‌دهید؟

دانش جعفری: داستان این طور بود که دیوان محاسبات گزارشی از بیمه ایران تهیه می‌کند، دیوان محاسبات زیرمجموعه‌ای از مجلس است و رابطه‌ای هم با دولت ندارد، ولی رئیس وقت دیوان محاسبات گزارشی را از یک عنوانی که گفته شد «فساد و در واقع مشکل اقتصادی یا حیف و میل کردن بیت المال» در بیمه ایران است، تهیه می‌کند و این گزارش را در اختیار آقای رئیس جمهور می‌گذارد و بعد آقای رئیس جمهور بدون اینکه در درستی و نادرستی این گزارش تحقیقی انجام شود، این گزارش علنی و تلویزیونی می‌شود.

و حکمی از تلویزیون خوانده شد که این پنج نفر که هیأت مدیره بیمه ایران بودند، برکنار شوند که دو نفر آن‌ها تازه بیست روز از زمان انتصابشان می‌گذشت، و نکته مهم‌تر اینکه زمان وقوع جرم حتی اگر اتهام درست بود زمانی بود که این سه نفر هم مسئولیتی نداشتند. من به عنوان کسی که آن مجموعه زیر نظرم بود، کمترین انتظارم این بود که از این موضوع آگاه شوم و یا اگر تصمیمی گرفته می‌شود از طریق من انجام شود. یا دست کم من بدانم که از اخبار شنیدم… .

بعد‌ها ما تحقیق کردیم که اصلا خود آن گزارش، گزارشی محکم و حساب شده نبود، در واقع وقتی که سازمان حسابرسی یک ماه مطالعه کرد و از سی چهل موردی که در آنجا مطرح شده بود بررسی کرد دو سه مورد آن را قابل بحث دانست اما در مورد بقیه بسیار روشن بود که این‌ها عناوین دهان پرکنی است، ولی در واقع چیزی که به عنوان حیف و میل و اختلاس و عنوان‌های بزرگ و این‌ها باشد نمی‌شود داده شود.

گروه‌های دیگری مثل کمیسیون اصل نود مجلس هم تحقیق کردند و همه به بی‌گناهی آن پنج تن رأی دادند، حتی مجلس نامه‌ای به دولت داد و از دولت خواست از آن‌ها دلجویی شود. من تا جایی که خبر دارم، معاون اول که در آن مقطع خودش رئیس دیوان محاسبات بود، از مدیر عامل بیمه ایران دعوت و دلجویی کرد، به طوری که گفته شد حتی به پست قبلی برگردد که البته ایشان قبول نکرده بود، ولی درخواست کرده بود که این را علنی بگویید که این را گفته بودند معذوریم و نمی‌توانیم علنی بگوییم.

شناسنامه: در‌‌ همان نطقتان گفتید که ما بازی نفس گیری مثل بازی نفس گیر شطرنج را با خزانه داری امریکا داشتیم، که معاون خزانه داری صهیونیست هر جا می‌رفتیم حاضر می‌شد، واقعا همینطور بود؟

دانش جعفری: بله، فردی در وزارت خزانه داری آمریکا بود، به اصطلاح عنوان واحد مبارزه با تروریسم و چنین چیزی عنوان رسمی شان بود که در این حوزه مدیر کل بود، ایشان کار اصلی‌اش این بود که هر گونه تدابیری که ما برای دور شدن از تحریم‌ها و اینکه گرفتار تحریم جدید نشویم اتخاذ می‌کردیم را خنثی می‌کرد، مثلا ما با کشوری قرار می‌گذاشتیم که در حوزه بانکداری کارهایی را با هم انجام دهیم، آن کشور هم موافقت می‌کرد، بلافاصله که سفر ما تمام می‌شد سفر آن فرد شروع می‌شد.

او به آن کشور می‌رفت و می‌گفت که اگر شما بخواهید به ایران نزدیک شوید و با هم همکاری کنید، طرف ما می‌شوید و آن کشور را تهدید می‌کرد. چندین بار خود طرف‌های مورد تهدید به ما می‌گفتند که قضیه چیست و وضعیتشان چگونه است و می‌گفتند ما از طرف آمریکا تحت فشار هستیم.

خلاصه اینکه شاید از‌‌ همان سال‌های ۸۴ یکی از حوزه‌هایی که در بحث تحریم‌ها داغ شد، حوزه‌های بانک بود؛ اولین جایی که شد، همین حوزه بانک بود. ما هم به دلیل ضعف‌هایی که در تجارت خارجی داشتیم، در گذشته مبادلات خارجی خود را با چند بانک محدود انجام می‌دادیم که عمدتا پنج بانک بود، آمریکایی‌ها هم همین پنج بانک را شناسایی کرده بودند و آن‌ها را تهدید می‌کردند. بعد از آنکه آن‌ها رفتند سراغ آن پنج بانک، آن‌ها نیز به ایران فشار آوردند تا ایران حسابی در آنجا نداشته باشد و پول‌هایش را از بانک خارج کند، ما در واقع تصمیم گرفتیم که پول‌های ایران در بانک‌های مناطق جهان پخش شود تا نتوانند به راحتی تحریم کنند.

شناسنامه: نامه‌ای که گفته شد به امضای شما و چند وزیر معزول دیگر دولت نهم رسید و به مقامات عالی رتبه نظام برای تشکیل ستاد فراقوه‌ای نوشته شد، چه بود؟ قرار بود ستاد فراقوه‌ای چه کاری انجام دهد؟

دانش جعفری: شمار وزرا و یا اعضای کابینه‌ای که از دولت نهم و دهم بیرون آمدند آنقدر زیاد بود که شاید خود یک کابینه می‌شد، این‌ها بسیار هم با هم رفاقت داشتند و چند وقت یک بار تلاش می‌کردند به مناسبت‌هایی همدیگر را ببینند. در یکی از این مناسبت‌ها مطرح شد که اگر یک چنین چیزی باشد، شاید بتواند در تصمیم‌هایی که به موارد خاص در حوزه شورای امنیت مربوط می‌شد، بسیار فعال‌تر عمل کند و این طور نباشد که فقط قوه مجریه بخواهد در این کار دخالت کند.

شناسنامه: چه پاسخی به آن نامه داده شد؟

دانش جعفری: به طور کلی دولت چندان علاقه‌مند نبود که این نوع راه حل‌ها داده شود و البته شاید این پیشنهاد هم پیشنهادی تاکتیکی بود، از این جهت که در هر صورت ما قانون داریم که تفکیک قوا باید صورت بگیرد، نمی‌شود مثلا در وظایف قوه مجریه، دو قوه دیگر هم دخالت کنند. در واقع مقامات عالی نظام هم به همین استناد کردند؛ اما ما نظرمان این بود که شاید با این کار، به بعضی از بن بست‌ها که می‌رسیم و شاید به تصمیم نهایی منجر نمی‌شد، راحت‌تر انجام می‌گرفت.

شناسنامه: شما سال ۸۸ رئیس ستاد انتخاباتی آقای رضایی بودید، پس از انتخابات در محضر رهبر معظم انقلاب جلسه‌ای تشکیل شد، کمی می‌خواهم درباره این جلسه توجیه شویم، در آن جلسه چه گذشت و قضیه چه بود؟ چون یکسری مسائل از شما نقل شد که گفتند آقای دانش خیلی تند صحبت کردند. موضوع چه بود؟

دانش جعفری: می‌دانید که یکسری حرف و صحبت‌هایی پس از انتخابات ۸۸ مطرح شد و یادم هست که جلسه‌ای قبل از این جلسه مورد اشاره شما که در خدمت رهبر معظم انقلاب تشکیل شد، شورای نگهبان گذاشت که یکی دو روز قبل از جلسه با رهبر معظم انقلاب بود، که در آنجا همه ستادهای چهار نامزد انتخابات حضور داشتند و شورای نگهبان می‌پرسید که مشکل شما و راه حل شما چیست؟ این جلسه شاید سه، چهار ساعت طول کشید، من هم در آن جلسه بودم.

جلسه‌ای که رهبر معظم انقلاب گذاشتند هم مشابه‌‌ همان جلسه بود، ایشان هم با آن دید وسیعی که دارند به نظرشان رسید که یک جلسه‌ای با این ستاد‌ها داشته باشند و هر کسی حرفش را بزند. در آن جلسه از هر ستاد پنج نفر آمده بودند، چینش افراد در محل جلسه طوری بود که ابتدا نمایندگان ستاد آقای کروبی، بعد آقای موسوی، بعد آقای رضایی و آخر آن هم آقای احمدی‌نژاد بنشینند، و هر کسی نطقه نظراتش را مطرح کند. این هم بگویم که حضرت آقا در ابتدای جلسه توضیح دادند که من شما را به اینجا خواستم تا هر چه می‌خواهید بگویید،

اول نماینده آقای کروبی نظراتشان را دادند، البته خیلی کوتاه گفتند که پیشنهادشان برای حل مشکل چیست و بعد دو سه تن از ستاد آقای موسوی هم صحبت‌های کوتاهی را داشتند، من چون روز قبلش در جلسه‌ای که شورای نگهبان گذاشته بودند، شرکت داشتم (البته در آن جلسه چون ستاد آقای احمدی‌نژاد معترض نبودند حضور نداشتند) در آن جلسه سه ستاد بودند و مطرح شد که مشکلات در قبل و حین و بعد انتخابات چه بوده است. یکی از بحث‌هایی که در آن جلسه شورای نگهبان مطرح شد ،این بود که دولت‌ها چون از طرفی خودشان مسئول برگزاری انتخابات هستند و از طرفی امکانات دارند برای اینکه در انتخابات فعال شوند، در برابر کسی قرار می‌گیرند که هیچ مسئولیتی در دولت و امکاناتی هم ندارد، مثلا یک رئیس برای گرفتن یک بلیت هواپیما که خودش و تعدادی باید بروند و در یک استان سخنرانی کنند، دچار مشکل است. اما کسی که مسئول است، ممکن است برود و به عنوان سفر استانی در آنجا صحبت کند. اسمش سفر استانی است اما همه می‌فهمند که رقابت انتخاباتی است؛ بنابراین، این را می‌گفتند که باید ساز و کار انتخابات طوری باشد که همه بتوانند از امکانات برابر استفاده کنند.

البته شاید این مورد خاص راه حلی ندارد، مگر اینکه بگوییم انتخابات هشت ساله شود و هر کسی انتخاب شد در دور دوم که مسئولیت دارد، مشکلی بروز نکند. بحث‌های این گونه در آن جلسه مطرح شد.

شناسنامه: در دیدار با آقا این مسائل را مطرح نکردند؟

دانش جعفری: خیر، در جلسه که با آقا داشتیم، کسی این مسائل را مطرح نکرد و بعد دیدم که نفر بعد هم ستاد آقای احمدی‌نژاد است و آن‌ها قاعدتا اعتراضی نداشتند. من بعد از نمایندگان دو نفر اول، جمع بندی نکاتی که درباره مشکلات قبل، حین و پس از انتخابات در جلسه شورای نگهبان بیان شده بود، در محضر آقا مطرح کردم. مثلا می‌گفتند چه دلیلی دارد کسی که در انتخابات پیروز شده، بعد انتخابات جلسه‌ای بگذارد و به بقیه توهین کند. من دیدم هیچ کس آن مطالبی را که در جلسه شورای نگهبان مطرح کرده بود مطرح نکرد و حضرت آقا سؤال کردند و من هم وظیفه خود دانستم که هر چه که در دل هاست مطرح شود. من در کل جمع بندی آن نکات را بدون اینکه بگویم چه کسی چه چیزی گفته است بیان کردم. در واقع گفتم مطالبی که درباره انتخابات مطرح شده، یکسری مشکلات مثل ۱، ۲، ۳، ۴، ۵ مواردی است که قبل از انتخابات بوده است.

شناسنامه: بعد آن دو ستاد، درباره تقلب صحبتی نکردند؟

دانش جعفری: نخیر. حتی یادم است که یک نفر از ستاد آقای موسوی اعلام کرد که مگر می‌شود تقلب با یازده میلیون رأی؟ تقلب با چند رأی ممکن است تصور کرد؛ اما این گونه نیست که مثلا چند میلیون رأی را بشود تقلب کرد که صراحتا این را گفت.

در کل بنده مجموع و جمع بندی مطالبی را که حضور شورای نگهبان مطرح شده بود، در اختیار گذاشتم.

شناسنامه: که حضرت آقا هم با شما شوخی کردند که یکی را اشاره کردید که می‌گویید نظامیان در انتخابات دخالت می‌کنند که آقا فرمودند که کدام کاندید نظامی بوده است.

دانش جعفری: بله.

در واقع بحث‌هایی مطرح شد. مثلا آقا اشاره کردند، چه کسی می‌تواند صلاحیت داشته باشد و اصلح است. عده‌ای مطرح کرده بودند که یکی از نامزد‌ها شامل این است که حضرت آقا فرمودند چندین نفر بعد از انتخابات با من تماس گرفتند و گفتند این چیزهایی که شما فرمودید، مصداقش ما هستیم. بحث این گونه نبود که این حرف درست است یا نه. بحث این بود که تیتر مطالب گفته شده. متأسفانه برخی‌ این اخبار را از جلسه بیرون بردند و به رقابت انتخاباتی و فضاهای سیاسی تبدیل و طوری آن را مطرح کردند که گویی می‌خواستند نتیجه مورد نظر خود را بگیرند، اینجا به نظرم می‌رسد که ظلم شد، به ویژه به ما که نه می‌توانستیم بگوییم در جلسه چه گذشت و نه می‌توانستیم از خود دفاعی کنیم.

شناسنامه: در آن جلسه چه قول و قراری گذاشتند؟

دانش جعفری: حضرت آقا با دلی باز و گوش شنوا، همه مطالب را مطرح کردند؛ البته این را هم بگویم که ستاد آقای احمدی‌نژاد هم وقتی نوبتشان رسید، شروع کردند به حمله کردن و مطرح کردند که عده‌ای با انتقادات خود می‌خواهند شیرینی انتخابات را به تلخکامی تبدیل کنند؛ یعنی آن‌ها هم یک نوع جمع بندی این گونه داشتند و نقطه نظرات خود را مطرح کردند. آن‌ها از نتیجه کار راضی بودند و می‌گفتند که انتخابات هیچ مشکلی نداشته است،ولی وقتی مطالب از جلسه بیرون رفت، دیگر هر کسی به ظن خود شد یار من.

حضرت آقا در آن جلسه هم به نکته‌ای اشاره کردند و بعد هم دستور دادند، این مطالب از مجاری قانونی یعنی‌‌ همان شورای نگهبان پیگیری شد.

شناسنامه: ستاد‌ها هم از مجاری قانونی قبول داشتند؟

دانش جعفری: مثلا شورای نگهبان گفت اگر نسبت به صندوق اعتراض دارید، شماره صندوق را بدهید، ما بازشماری می‌کنیم. ستاد‌ها هم شماره‌ها را می‌دادند و در ‌‌نهایت هم به رؤیت ستاد‌ها هم می‌رساندند.

در پایان محمد حسین رنجبران با بیان اینکه هنوز پرسش های بسیاری مانده که به دلیل فرصت کم نمی‌توان مطرح کرد، از حضور دانش جعفری در برنامه شناسنامه تقدیر و تشکر نمود.

با دیگران به اشتراک بگذارید
else:
  • khamenei
  • hashemirafsanjani
  • president