کد خبر : 64534
تاریخ انتشار : چهارشنبه 7 آبان 1404 - 10:03

رگ سفید فقط مهار آتش نبود/درس بزرگی که فرمانده به یادگار گذاشت/ داستان «دا»

رگ سفید فقط مهار آتش نبود/درس بزرگی که فرمانده به یادگار گذاشت/ داستان «دا»

آوای جنوب/علیمراد کاظمپور مثل کودکی که به دامن چین‌دار مادرش عادت دارد، به این خاک سوخته دل‌بسته بود و برای فروکش کردن آتش خشم چاه ۱۴۷ مدام سرباز مادرش بود. به عادت زبانی «دا» صدایش می‌زند و روزهای پیاپی از این غول چراغ رگ سفید بعد از گزارش به مافوقش، «دا» تنها محرم اسرارش بود.

آوای جنوب/علیمراد کاظمپور

مثل کودکی که به دامن چین‌دار مادرش عادت دارد، به این خاک سوخته دل‌بسته بود و برای فروکش کردن آتش خشم چاه ۱۴۷ مدام سرباز مادرش بود.
به عادت زبانی «دا» صدایش می‌زند و روزهای پیاپی از این غول چراغ رگ سفید بعد از گزارش به مافوقش، «دا» تنها محرم اسرارش بود.
رگ‌سفید فقط آتش نبود که مهار شود؛ میدان درس بود و دنیایی از خاطرات، دنیایی از کلمات، واگویه‌هایی که بگوید رگ‌سفید فقط آتش و اشتیاق مهارش نبود که صفحه سرخ تجربه و درس بود.
ورق میزنم صفحات نفت را و این بار تابلوی خروش چاه ۱۴۷ و مردی بر مرز پایانی خدمت بی‌منت، به مانند کودکی، عاشقانه‌وار هر لحظه از «دا» می‌گوید. فرماندهی که با حکم مهندس عالی‌پور، میدان‌دار شده بود؛ هر صبح که او را می‌دیدم، با همان لهجه‌ی زیبایش از مادرش می‌گفت: *دام دیشو زنگ زد که چه وابی؛ تش خاموش شد یا نه!* و می‌گفت که به آرامی و همانگونه که به مسئولان مانند عالی‌پور و پاک‌نژاد گزارش می‌دهم؛ برای «دا» هم از عملیات می‌گویم.
*مسعود حیدری* مرد خستگی‌ناپذیر میدان اطفاء آتش سرکش چاه ۱۴۷ با آن خنده‌های زیبا و بی‌پایان، ستایشگر مادر، هیچ‌گاه از دوری خانواده و دو پسرش چیزی نگفت؛ اما مدام از مادر‌ می‌گفت که در انتظار خبر مهار آتش است. ایستادگی را از تجارب کودکی‌اش در توبره تلاش به یدک می‌کشید و هیچ‌گاه در زندگی کم نیاورده و سختی کار را با پوست و گوشت و استخوانش احساس کرده است.
او را ورق بزنی؛ مردی است با سطور مختلف نگرانی واضطراب دوستانش، اما سطر آشنای لبخندی که محو نمی‌شود.
و اما رگ سفید مهار شد تا وقتی همه در حال خوشحالی بودند مسعود به «دا» زنگ بزند و بگوید: *«دا چاه خاموش وابی»*
آری! مسعود نشان داد عشق به مادر چیز دیگری است. و کاش اگر قرار شد روزی از مهارگران آتش رگ سفید تجلیل شود، مادر مهندس حیدری هم آنجا باشد تا به فرزندش افتخار کند.
راستی فراموش نکنیم «دا» در کلام مسعود حیدری، کاربردی کنایی دارد با دو معنا؛ یک معنای نزدیک که مادر پیر دل‌نگران فرزند را شامل می‌شود و یک معنای دور و البته قوی که مام و مادر وطن را به ذهن متبادر می‌سازد و این «دا» یا «مام» مشترک است که انگیزه او و همرزمانش را در جدال با آتش چاه رگ‌سفید دوچندان می‌ساخت.

هر چند مهندس مسعود حیدری از فرماندهان عملیات اطفاء حریق و کنترل فوران چاه ۱۴۷ رگ‌سفید و از متخصصین به‌نام و بازنشسته مناطق نفتخیز جنوب و صنعت عظیم نفت،به دیار باقی شتافته است.
اما امروز لازم دیدم یادداشت آن روز را به روز رسانی کنم و بنویسم رگ سفید فقط مهار آتش نبود بلکه درس بزرگی از زندگی بود.
علیمراد کاظمپور

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.