روایت آه و اشک دردمندترین خانواده دهدشتی/زندگی ۳ عضو در سایه غول سرطان و معلولیت/دختری که جوانی خود را وقف پرستاری عزیزانش کرده است
یک خانواده چهار نفره دهدشتی که اعضای آن اسیر معلولیت و سرطان شدهاند به علت مشکلات مضاعف در انتظار کمک خیرخواهانه انسانهای نوعدوست هستند.
«گاهی خدا میخواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد»، این جمله مرا در نگارش گزارشهای از جنس درد ترغیب میکند و هر وقت در این زمینه قلم زدم به یاری خیران آخرت اندیش باری از مشکلات سوژههای مورد نظر برداشته شد اینک به امید دستان پر مهر خیران و یاری مسؤولان، قصه دیگری از خانوادهای را روایت میکنم که سه عضو ان با بیماری سرطان، معلولیت و اعصاب و روان دست و پنجه نرم میکنند.
از درد هیچ گریزی نیست اما کاش دردمندان تنها نبودند، برخی گزارشات و تصاویر بهترین فرصت هستند تا تلنگری کوچک در گوشه و کنار این روزمرگیهای شهرنشینی ما را از خواب بیدار کند چرا که ساده گذشتن از کنار کلمهای به نام انسانیت آسان نیست، مشکلات روزمره بهانهای است تا دست افتادهای را نگیریم و یا حتی نبینیم.
این گزارش مربوط به خانواده معلول ساکن در دهدشت است که درد و رنج و بیکاری و مخصوصا بیماری، سختی و ناکامی همه را یکجا در خود دارند و زندگی همه اعضای خانواده به نوعی با «درد» عجین شدهاند.
خانواده چهار نفری که چند سالی میشود از نعمت پدر هم محروم شدهاند تنها یک عضو سالم در خانواده دارند آن هم دختری جوان که جوانی خود را هزینه دیگر اعضای خانواده خود کرده و از تمام خوشبختیهای که یک دختر دارد خود را محروم و زندگی خود را فدای پرستاری برادر، مادر و خواهر بیمار و معلول خود کرده است.
فریاد بیصدای این خانواده معلول گویا به گوش مسئولان نرسیده است خانواده این معلولان، دلشان پر بود از بیمهری و یا کملطفی، فقط گوش شنوا میخواستند و دستی توانا برای رفع مشکلاتشان.
معلولیت خود قصه پرغصهای است اما اگر همراه آن ترحم دردآور در گفتار و کمتوجهی زجرآور در رفتار دیگر افراد جامعه توام شود دیگر تحمل آن طاقتفرسا میشود، کسانی هم که علیرغم تنگبودن عرصه نگهداری و تیمار فرزند معلول خود مشغولند باید هم تنشهای روحی و هم گرفتاریهای اقتصادی را در کنار هم تحمل نمایند و متاسفانه هیچ نهادی عهدهدار بخشی از این رنج و محنت نیست.
برادر ستون خانواده است اما با ورود به این خانه با برادری معلول رو به رو می شوی که از بیماری سرطان فک رنج میبرد و نداشتن پرداخت هزینههای سرسام آور این بیماری هر روز باعث اوج گرفتن بیماریاش می شود، خواهری معلول که رمقی برای ایستادن ندارد و از سرطان سینه رنج می برد و هم چنین از ناحیه هر دو پاهایش معلول است و راه رفتن برای او همانند پا روی خار گذاشتن است.
در کنار این دو فرزند معلول، نظارهگر مادری پر از درد و رنج که با بیماری اعصاب روان دست و پنجه نرم میکند مواجه میشوی که قلب هر انسان با وجدانی با دیدن چنین صحنههایی لبریز از درد میشود و در میان این همه سختی، تنها دختر جوان خانواده بار این همه مشکل را به دوش میکشد.
علی همان پسر معلول و بیکار با جثهای لاغر اندام، دستانی ضعیف و نحیف که به علت تنگدستی درمان نشده به گونهای جلوی اشک چشمانش را میگیرد که من خبرنگار شرم میکنم در چهرهاش بنگرم، نمیدانم و نمیتوانم درد، غم و رنج چندین ساله این پسر جوان را حتی برای لحظهای درک کنم، آرام و بی صدا اشکهایش بر گونهاش روانه میشود و از رنجها و بیپولی آهی میکشد و میگوید: من و خواهرم سالهاست از بیماری سرطان رنج میبریم و به خاطر معلولیت و اینکه درآمدی ندارم نتوانستهام هزینههای درمان را تامین کنم و داریم با هر بدبختی شب و روز خود را میگذرانیم.
وی که از مددجویان بهزیستی چرام بود میگوید در دهه سوم زندگی از چرخه حمایت این نهاد خارج شدم چون قانونش این را میخواهد! اما این قانون به اینکه یک جوان بیمار و ناتوان چطور میتواند بار سنگین زندگی را بر دوش کشد؟
وی ادامه میدهد: تاکنون مراجعات زیادی برای کمک خواستهام اما دیگر خسته شدهام چرا که تاکنون پاسخی برای کمک از طرف دستگاههای مسؤول و خیران دریافت نکردهام و درد و رنجم را همه جا بازگو کردهام اما درمانی برای آن نیافتهام.
تنها خدا میداند با این همه سختی هستند کسانی که علی رغم رنج، درد و غصه فراوان باز هم نگاه مهربانشان تنها ذکر خداوند است، مادر این خانواده که بیماری اعصاب و روان زندگی را به کامش تلخ کرده دلی دارد به وسعت دریا، چروک دستهایش حکایت از رنجهای فراوان و صدای پرمهر مادری را به اوج آسمانها میبرد، در هر نگاه این مادر فداکار هزاران حدیث کهنه نهفته است هزاران حدیث از درد و هزاران حکایت از شبهای سخت.
مادر، شاهکار شگفت خلقت است اما اکنون این فرشته زمینی شاهد معلولیت فرزندانش است و این معلولیت بیماری اعصاب و روانش را تشدید میکند اما با وجود بیماری خود، صبورانه تاب میآورد و دردهای فرزندان خود را در سینه نگه میدارد، هر زمانی که به صورتش نگاه میکنی قطرات اشک مهمان گونههایش است خانمی که در هر کلامش توکل بر خدا و شکر نعمتهای خداوند مشخص است.
تنها عضو سالم این خانواده که تاکنون در سکوت خود پنهانی و بیصدا گریه میکرد و اشک هایش را با گوشه چادرش پاک میکرد لب به سخن می گشاید و از داروهای گران قیمت این بیماری مهلک برادر و خواهرش گلایه میکند و می گوید: هزینههای سرسام آور این بیماری مرا برای درمان بردار و خواهرم مایوس کرده، تنها خواستهام کمک از مسؤولان، موسسهها و انجمنهای خیریه برای درمان خانوادهام است چرا که قدرت مالی نداریم و این داروها بسیار گران هستند و مانع مراجعه ما به دکترها میشود.
وی خواستار فرهنگ سازی برای کمک به بیماران خاص شد و افزود: متاسفانه این افراد بیشتر از خانوادههای با توان مالی ضعیف هستند که بیمه تکمیلی نیز ندارند و از عهده هزینه عمل و داروها بر نمیآیند که مجبور میشوند بیمار خود را با درد و رنج رها کنند.
این خانم جوان گفت: افرادی مثل برادر و خواهر من چارهای ندارند، زیرا که درمان هزینهور بوده و از عهده این خانواده مستضعف خارج است و تنها اشک، ناله و غصه برای آنان میماند و دست به دعا و کمک خیران.
وی ادامه داد: متاسفانه وقتی برای ارائه خدمات و یاری جستن به ادارههای مربوطه و دستگاهها مراجعه میکنم پاسخی دریافت نمیکنم و حتی از این اداره به آن اداره پاسکاری میکنند و نیاز است برای اینگونه بیماران نیازمند چارهای اساسی اندیشیده شود.
این خانم جوان رنجدیده ادامه میدهد: تنها درخواست ما از مسؤولان امر این است که به خانه ما سر بزنند و با درد ورنجهای ما از نزدیک آشنا شوند چرا که به نظر میرسد توجه به نیازها و خواستههای معلولان در کشور در چرخهای معیوب قرار گرفته و حل این مشکلات بسیار فراتر از وظایف سازمانی مانند سازمان بهزیستی است.
امیدوارم مسؤولان معلولانی را که در هیاهوی امروز زندگی صنعتی گم شدهاند و دغدغهها و مشکلات آنها بر روی هم انباشته شده است را مورد توجه قرار دهند و یادمان باشند آنها هم در زندگی و خدمات اجتماعی حقی دارند اشتغال، درمان، هزینههای نگهداری، مسکن و ازداوج معلولان باید جز اولویت کاری مسؤولان قرار گیرد چون صدای این افراد در هیاهو زمان گم شده و حتی دیدن آنها هم برای ما سخت شده است.
امروز چشمان مادر این خانواده چهار نفری به نگاه مهربانی خیرینی دوخته است که به نیکی در حق همنوعانشان برای رضای خدا ایمان دارند و همواره درهای مهربانی و سخاوتشان به سمت آنانی که چشم انتظار مهربانی هستند باز است، امروز این خانواده نیازمند، ترحم نمیخواهند یک مشت معرفت میخواهند معرفتی که از چشمه همیشه جوشان تو هموطن ایرانی جوشیدن بگیرد و مرحمی بر دردهای بیپایانشان باشد.
در صورت تمایل به سرکشی و هر گونه کمک به این خانواده نیازمند با شماره تلفن ۰۹۱۷۵۱۸۱۴۵۷-نگارنده گزارش تماس حاصل فرمایند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0