نامه یک جوان سوقی به مسئولان کهگیلویه و بویراحمد
بله این قسمتی از خصوصیات این شهر و مردمش می باشد ،قصد اعتراض ندارم قصد گلایه ندارم چون صدایم به جایی نمیرسد اگر هم برسد فایده ای ندارد ،مرد شهرم را دیدم که در زیر گرمای سوزان خردادماه ۹۴دبه های یک لیتری تا بیست لیتری در دست ، کنار خیابان منتظر تانکر آب هستند آن هم آب غیر شرب که جهت شستشو استفاده کنند ،حرف آب شرب و نظافت حمام که جای خود دارد.
یکی از شهروندان شهر سوق استان کهگیلویه و بویراحمد در نامه ای به مسئولان استان بخشی از رنج ها و مشکلات این شهر قدیمی استان را یادآوری کرده است .
آوای جنوب؛
متن کامل نامه “سید هادی صادقی نژاد” به این شرح است :
سلام و درود خدا بر تمامی خدمتگذاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی
سلام و درود خدا بر شهر سوق . سلام بر شهر علم ادب . سلام بر شهر شهید پرور . سلام بر شهر فرهنگیان.
سلام بر شهری که سالهای سال زبانزد قبولی جوانان او در دانشگاه وپیشرفت جوانانش در هر نقطه سرزمین اسلامی همچون دری درخشان خود نمایی میکند .
سلام بر شهری که نام بخش به او الحاق داده شده است .
سلام بر شهری که در هر موقعیتی به ندای مسئولان کشوری و لشکری و استانی لبیک گفته و صف اول انتخابات ،راهپیمایی،همایش و….بوده است.
سلام بر مردمی که سختی را می بینند و گرانی را می بینند مشکلات جامعه ،گرما و سرما را دیددن اما لب به اعتراض نگشودند.
سلام بر مردمی که جاده ۱۲ کیلومتری آنان شده قتلگاه جوانان و مردمانش . سلام برچشمان اشکبار مادران داغ دیده . سلام بر دستان پیله بسته مردان زحمت کشش.
سلام وسلام وسلام …..
بله این قسمتی از خصوصیات این شهر و مردمش می باشد ،قصد اعتراض ندارم قصد گلایه ندارم چون صدایم به جایی نمیرسد اگر هم برسد فایده ای ندارد ،مرد شهرم را دیدم که در زیر گرمای سوزان خردادماه ۹۴دبه های یک لیتری تا بیست لیتری در دست ، کنار خیابان منتظر تانکر آب هستند آن هم آب غیر شرب که جهت شستشو استفاده کنند ،حرف آب شرب و نظافت حمام که جای خود دارد.
نوسان برق این شهر را نیز در بر گرفته است،خدایا مرد شهرم چه گناهی کردند .
خدایا مردم شهر من مردم روستاهای اطراف شهرم به کدامین جرم گرفتار این سختی هستند.
راستی مگر شهر من شهردار و بخشدار و امام جمعه ندارند ، راستی استاندار در جریان هست . راستی سوق نماینده مجلس دارد .
راستی این شهر هنوز چوب باند بازی نمایندگان و مسولان را میخورد .
باشد این نیز میگذرد مردم شهر من که چوب جاده ۱۲ کیلومتری را خوردند ،چوب بهداری و آمبولانس ،چوب نداشتن بانک ،چوب تنها سرگرمی جوانانش که حداقل یک اینترنت پرسرعت هست خوردند نداشتن یک مکان فرهنگی و تفریحی مجهز و… خوردند ،تابستان امسال هم تمام می شود گرمای سوزانش لب مردمانش را خشک کرده است ،مشکل آب از کجاست قبول دارم خشکسالی و مشکل باران را اما آیا سهم سوق فقط بی آبی است مردم من فقط اینجور باید زجر بکشند ،راستی من از اول گفتم که قصد اعتراض و گلایه ندارم فقط دلم گرفت از بی توجهی به شهرم همین.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0