کد خبر : 9561
تاریخ انتشار : جمعه 5 تیر 1394 - 15:58

روایتی شنیدنی و غم‌انگیز از چفیه سیدناصر حسینی‌پور راوی کتاب « پایی که جا ماند»

روایتی شنیدنی و غم‌انگیز از چفیه سیدناصر حسینی‌پور راوی کتاب « پایی که جا ماند»

در یادواره حماسه‌آفرینان پد خندق، خاطرات تلخ و شیرینی از حماسه‌آفرینی‌ رزمندگان از جمله روایتی شنیدنی و غم‌انگیز از چفیه سیدناصر حسینی‌پور راوی کتاب « پایی که جا ماند» بیان شد. آوای جنوب؛ شامگاه پنج‌شنبه یادواره حماسه پد خندق به همت ارشاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد و با حضور خانواده ایثارگران این عملیات و

سیدناصردر یادواره حماسه‌آفرینان پد خندق، خاطرات تلخ و شیرینی از حماسه‌آفرینی‌ رزمندگان از جمله روایتی شنیدنی و غم‌انگیز از چفیه سیدناصر حسینی‌پور راوی کتاب « پایی که جا ماند» بیان شد.

آوای جنوب؛

شامگاه پنج‌شنبه یادواره حماسه پد خندق به همت ارشاد اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد و با حضور خانواده ایثارگران این عملیات و تعداد زیادی از مردم و مسئولان و با حضور استاندار برگزار شد.

در این آیین که تعدادی از رزمندگان این عملیات خاطرات خود را بازگو کردند نوبت به یکی از جوان‌ترین رزمندگان یعنی حسن وکیلی رسید که به همراه سید ناصر حسینی‌پور راوی کتاب پایی که جا ماند در این عملیات حضور داشت.

وکیلی از ساعات پر اضطراب آن روز گفت از نیمه‌شبی که سه رزمنده یتیم بی‌مادر یعنی سیدناصر حسینی‌پور و دو رزمنده دیگر بر روی زمین دراز کشیده و از داغ بی‌مادری یکدیگر سخن می‌گفتند.

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس گفت: به بچه‌ها گفتم در این ساعات آخر نباید از گذشته‌های غم‌انگیز خود سخن بگویید بلکه باید به فکر فردایی باشیم که معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار ما خواهد بود.

وکیلی به خاطره‌ای که در همان لحظات از سیدناصر حسینی‌پور در ذهن داشت اشاره کرد و گفت: سید ناصر چفیه‌ای را به من داد و گفت که این را بعد از من به خواهر کوچک و یتیمم بده چرا که دل او را شکسته‌ام.

وکیلی در همین خصوص افزود: سیدناصر می‌گفت وقتی می‌خواستم جبهه بیایم خواهر کوچکم می‌گفت؛ ناصر چفیه‌ات را به من بده، چرا که دیگر رزمندگان محله چفیه خود را به خواهرانشان داده‌اند تا در کوچه و بازار بگویند چفیه را از برادرانشان گرفته‌اند.

وکیلی به ادامه ماجرا اشاره کرد و افزود: اما سید‌ناصر چون همان یک چفیه را داشت به خواهرش نداد و حالا عذاب وجدان گرفته بود و از من خواست که چفیه را بعد از او به خواهر یتیمش برسانم.

به گزارش فارس، سیدناصر حسینی‌پور در عملیان پد خندق به همراه بیش از ۷۰ نفر دیگر از رزمندگان در حالی به اسارت نیروهای عراقی درآمد که یک پای خود را نیز از دست داده بود و کتاب پایی که جا ماند بر همین اساس نوشته شده است.

همچنین این آزاده سرافراز مادر خود را در انفجار مهیبی که در روستای ده‌بزرگ شهرستان باشت رخ داده بود به همراه سایر مردم روستا از دست داد.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.