به امید پایان شب سیاه ناامیدی و فقر و قومی گرایی آغاز شایسته سالاری و…
آوای جنوب نوید صبحی را فریاد زدیم که هرگز آن را ندیدیم صبحی از خواب بیدار شدیم و خبر سربریدن دو کودک خردسال توسط مادرشان را شنیدیم… صبحی دیگر خبر فوت جوانی در سانحه رانندگی؛اوهم برای همین صبح که وعده اش را داده بودند به زمین و زمان زد اما از سر فقر راننده شوتی
آوای جنوب
نوید صبحی را فریاد زدیم که هرگز آن را ندیدیم
صبحی از خواب بیدار شدیم و خبر سربریدن دو کودک خردسال توسط مادرشان را شنیدیم…
صبحی دیگر خبر فوت جوانی در سانحه رانندگی؛اوهم برای همین صبح که وعده اش را داده بودند به زمین و زمان زد اما از سر فقر راننده شوتی شد و برای اندک پولی و رسیدن به آرزوهایش جان داد
شبی را تا صبح نخوابیدیم شوق دیدن آن صبح زیبا را داشتیم که وعده اش را داده بودند اما باخبر شدیم از اعدام دو جوان در دیارمان به جرم سرقت طلافروشی و قتل طلافروش ؛آن دوجوان هم از سر فقر و آرزو های برباد رفته شان قابیل شدند و برادر کشی کردند و خود هم جان دادند
دیگر صبح ها زمانی برای نشاط و شروع دوباره نبود ؛فقط درد بود و رنج بود و اخبار غم انگیز…
صبحی با خبر سقوط هواپیما در دنا روزمان را شروع کردیم ؛و صبح های متعدد با خبر خودکشی جوانانمان…
همه پایان دردی بود که درک نشدند که دیده نشدند و نیاز به پایان داشتند…اما بی رحمانه پایان دادند بر آرزوها و امید ها…
صبح های متعدد تلخی را پشت سر گذاشتیم و همگی را به یاد داریم هرگز فراموش نمیکنیم
اما تلخ ترینش صبحی بود که وعده دهنده از خواب زمستانی اش بیدار شد و نوشت صبحی دیگر بدون صدای گنجشک ها…
اما او صبح و زیبایی هایش را درک نمیکرد که با صدای گنجشک زیباست و معنا دارد…
درک نکرد که کسانی که فصل الخطابشان بود و گنجشک قلمدادشان کرد و تراوت و انرژی و امید و آینده این دیار بودند و پای وعده هایش سوت و کف میزدند همگی پایان تلخی داشتند…
اما غافل است از رعشه ی برپیکرافتاده ی بالِ ابابیل ها، که به زودی صبحی تلخ را برایش رقم خواهند زد…
پایان این بی عدالتی و ظلمی که بر ما شد را با بصیرت و شجاعت و صلابت خواهیم داد
تاریخ دوباره ثبت خواهد کرد قیام مختار را…
پایان مطلبم را فصل الخطاب به شخصی میگویم که هشت سال عمر و جوانی و امیدمان را پرپر کرد
در جمعی گفتید من نمیدانم اصلا تفکری برای حرفهایشان دارند؟!شعار انتخاباتیشان هم خنده دار است …(کامبک)بازگشت به عقب…!یعنی دوباره برگردیم سر خونه اولمون؟!بریم هشت سال پیش؟!
آری جناب تاجگردون؛ بهتر است بدانید هشت سال متوقفمان کردید و بعضأ به عقب راندید این دیار را حال میخواهیم بازگردیم به پایان عملکرد چهارساله سید قدرت الله حسینی و تکمیل کنیم تکلیفمان را و جبران کنیم قصوری که انجام دادیم و هشت سال را جبران کنیم با حرکتی جهادی با خدمتی انقلابی با نیروی جوان و تفکر جوان …
برداشت شما غلط بود از شعارمان…فکری برای افکار خودتان کنید
ممکن است به آرامی راه برویم اما هیچگاه به عقب راه نخواهیم رفت
مگر زمانی که خود را آماده پرش طول ببینیم…
والسلام علیکم…
(روزبه پوراحمد)
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0