بمب انرژی آبادان «خندوانه» را لرزاند
«خندوانه» دیشب بعد از مدتی،با حضور جناب خان که پس از یک غیبت طولانی آمده بود و نادر سلیمانی بازیگر پرانرژی، به مسیر خود برگشت. آوای جنوب / فاطمه شهدوست «خندوانه» بالاخره بعد از مدتی شب گذشته دوباره پر از انرژیی ناب و خنده هایی از ته دل شد؛این بار جوان ابتدای برنامه در حالی
«خندوانه» دیشب بعد از مدتی،با حضور جناب خان که پس از یک غیبت طولانی آمده بود و نادر سلیمانی بازیگر پرانرژی، به مسیر خود برگشت.
آوای جنوب / فاطمه شهدوست
«خندوانه» بالاخره بعد از مدتی شب گذشته دوباره پر از انرژیی ناب و خنده هایی از ته دل شد؛این بار جوان ابتدای برنامه در حالی که پشت در نیمه بسته ورودی گیر کرده بود،برنامه را آغاز کرد و در همان وضعیت شادی برنامه را به همه تعمیرکارها و کسانی که پشت درهای کشویی و داخل آسانسور گیر کرده اند،تقدیم کرد.
پس از خنده ابتدایی،جنابخان عزیز بعد از چند روز غیبت حاضر شد و کاشف به عمل آمد که مشکل در به خاطر دستکاری او برای تمیز کردن قطعات آن مثل چرخ دنده ها و… بوده است ،همچنین با نجات یافتن رامبد،جنابخان قطعه ای را که در دست داشت به او داد وگفت :بیا کا کا، مو اهل حلال و حروموم،ایم اضافه آمده بود.
بعد در قسمتی دیگر از سخنانش بازهم به سراغ مزیت های گردوغبار شدید که در جنوب وجود دارد رفت و خود را پدر گردوغبار ایران معرفی کرد و افزود: از خوبی های این اتفاق فراهم کردن موجبات صله ارحام است،چون از آن جایی که این غبار نمی گذارند ما تا بیشتر از یک متریمان را ببینیم ،یکبار من به جای رفتن به خانه خاله ام،به منزل عمه ام رفتم ف او خیلی خوشحال شد و برای گرد و غبار آن قدر دعا کرد که حد ندارد!
لِبو لِبووووو این لبوی کشدار که با صدای جنابخان خوانده شد یکی از شعرهای محبوب رامبد است که دیشب به درخواست او خوانده شد و بعد که جناب خان با تلفنش صحبت کرد معلوم شد که “وِی” به جرم سرقت ادبی از او شکایت کرده است ،کسی که نام پدرش همان “وِی خاطرنشان کرد” معروف است.
جوان با شنیدن این قضیه به او اعلام کرد که دوستت سرکارت گذاشته و بعد هم مقدمه ای اینچنینی گفت: وقتی آلبوم خانوادگیمان را ورق می زنیم ،یک حال عجیب در ما ایجاد میشود،مثلا خودمان را در ۵ سالگی می بینیم و غش غش می خندیم،ورق میز نیم پدر در ۳۰سالگی با کلاه بوقی، صفحه بعد مادر در چهل سالگی وقتی که حواسش به دوربین نیست،هرچه جلوتر می رویم این بزرگ شدن را بیشتر حس می کنیم.
در دوران زندگی عده ای آدم برایمان یادگاری هایی را گذاشته اند و خاطراتی که با آن ها می خندیم را ایجاد کرده اند، من هم می خواهم از دکتری دعوت کنم که خیلی بلد است تا حرف هایی برای خنده بزند، دکتر نادر سلیمانی.
بعد از این دعوت سلیمانی با گریمی متفاوت از طرف جنابخان وارد شد وپس از مدتی که نقش یک جنوبی پولدار را ایفا می کردبه جوان گفت توکه سوال نمیپرسی خوب من مجبورم حرف بزنم دیگه! در همین راستا جوان پریسد که خوب بگویید اسمتون چیه؟ و پاسخ نادر سلیمانی که شنیده شد او آن گری ها را کند و گفتگو آغاز شد.
سلیمانی بیان کرد: به این جا آمدم تا بهتون تبریک بگویم و از اینکه لحظه به لحظه لبخند روی لبها می آورید هم تشکر می کنم.
جوان سپس اعلام کرد که چند روز دیگر در استودیو مسابقه ای بین ۱۶ کمدین برنامه برگزار می شود که با قرعه کشی به هشت گروه ۲ نفره تقیسم می شوند و هر هفته دوتا دوتا استندآپ می کنند،بعد هم با رأی شما این گروه ها در جدول بالا و پایین می روند تا گروه برگزیده را پیدا کنیم و خلاصه قرار است بترکانیم.
.آن ها درادامه درباره غلو هایی که در جنوب می زنند،معنای خوشبختی و … حرف زدند و این هنرمند خاطره ای هم از کودکیش تعریف کرد.
او گفت: یکی از بازی های زیبا و مهم ما گوله بازی یا همان تیله بازی شما بود و پدر من هم که در نیروی دریایی کار میکرد به شدت از آن بدش می آمد ،یکبار که خواست به سفر کاری برود بلافاصله بعد از رفتن من در کوچه مشغول بازی شدم که ناگهان در کمال ناباوری پدرم پشت سرمن ظاهر شد و از آن موقع من دیگر صبر می کردم تا لااقل یک هفته از رفتن او بگذردو بعد مشغول بازی می شدم.
جناب خان که از آمدن نادر سلیمانی که فرزند سوم خانواده بعد از دو خواهرش است خوشحال شده بود هدیه ای را با خجالت به او دادو بعد از آن سلیمانی شعری جنوبی که به گفته خودش به زمان جنگ برمی گردد را با لهجه خواند و پس از باز کردن آن که داخلش یک شال با اسم صنعت نفت آبادان بود به جناب خان گفت : دستت درد نکنه،یکی از اون دکل های نفتی رو این بار برات میارم و جناب هم پاسخ داد که باشه اتفاقأ آن را گل سرسبد دکل های دیگر قرار می دم.
در بخشی دیگر که صحبت ها به سمت جانبازان کشیده شد جوان اظهار داشت که الان نسل دیگری هم جانباز شده اند و آن ها همسران این عزیزان هستند که طی این مدت مراقبت دچار آسیب های فیزیکی و جسمی شده اندو ما تنها می توانیم از آن ها تشکر کنیم و بگوییم که همیشه به یادشان هستیم.
سلیمانی در ادامه از برخورد پدرانه و جدیش با پسرش که الان ۱۴ ساله است و از رفتار ملاطفت آمیزش با دخترش که الان هنوز خیلی کوچک است راتعریف کرد،بعد هم قرار شد برای شادکردن دل چند نفر یکی از آثار نمایشگاه عکاسیش که قرار است برگزار شود را برای فروش به نفع نیازمندان بگذارد.
خلاصه بعد از تقدیم لوح یاد بود خندوانه از این هنرمند خداحافظی کردند، البته گفتنی است که همه تعاریف و رخداد ها ی برنامه در یک نوشته قابل گنجاندن نیستند یا اگرهم باشد قطعا جذابیت های بصری را پوشش نمی دهد.
در پایان جوان درخواست کرد که در کنار یکدیگر از محیط زیست،مصرف آب ،یکدیگر و چیز های خوب دیگر مراقبت کنیم و این برگ از دفتر خندوانه نیز با شور و نشاطی جذاب ورق خورد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0