کد خبر : 8873
تاریخ انتشار : چهارشنبه 13 خرداد 1394 - 10:16

در این صحرا که مشک آب ، در درونش خاک بازی می کند/ امیرحسین شریفی

در این صحرا که مشک آب ، در درونش خاک بازی می کند/ امیرحسین شریفی

در این صحرا شعری از امیرحسین شریفی آوای جنوب   در این صحرا… در این صحرا که از هر پرتو خورشید، رخ مرگ می تابد در این صحرا که گرمایش رگی از جهنم دارد در این صحرا که مشک آب ، در درونش خاک بازی می کند در این صحرا که اهریمن زمزمه بر لب،

شریفیدر این صحرا شعری از امیرحسین شریفی

آوای جنوب

 

در این صحرا…

در این صحرا

که از هر پرتو خورشید، رخ مرگ می تابد

در این صحرا

که گرمایش رگی از جهنم دارد

در این صحرا

که مشک آب ، در درونش خاک بازی می کند

در این صحرا

که اهریمن زمزمه بر لب، گوش ها را در می نوردد

در این صحرا

که دست ظلم می شکافد سینه حق را

بذر باطل می کارد

در این صحرا

که مظلومان

چشم ها را می بندند

از اشک پلی می زنند

و سفر می کنند

من و پای برهنه درانتظارت هستیم

خاک خشک ترک خورده این صحرا

به شکاف پایم رشک می برد

ذکر تو بر لب خشک من

رود نیل بر دل صحراست

ای شفیع نجات

ای نقاش پرچم عدالت

بیا و طوفانی به پا کن

از جنس حق

از جنس عدل

بیا و از قصر ظلم خرابه ای ساز

و من مشتاق قربانی این طوفان

ای شفیع نجاتم

من در این صحرا

با کدامین چشمه

عطش عشق تورا کور کنم

تا به کی انتظار!

تا به کی چوب ابلیس بر تنم!

بیا و در کنارم بنشین

دست پاکت را بکش بر دست و پایم

فروکن دست را در سینه ام

بیرون بکش آن قلب سیاهم را

کاش می دمیدی در درونم ذره ای از روح پاکت را

قلم در وصف تو سرگشته است

این سیاه جوهر

چه وصفت کند ای سپید باطن

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 5
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.