کد خبر : 35300
تاریخ انتشار : پنجشنبه 3 اسفند 1396 - 14:35
رابطه نامشروع زن شوهردار با راننده آژانس | شراره مرا برده خودش کرده بود!
رابطه نامشروع زن شوهردار با راننده آژانس | زن شوهر دار در لاین به من دروغ گفت و وقتی برده اش شدم نقشه شوم خود را عملی کرد.
رابطه نامشروع زن شوهردار با راننده آژانس | زن شوهر دار در لاین به من دروغ گفت و وقتی برده اش شدم نقشه شوم خود را عملی کرد.
جوان ۲۶ساله ای که زنجیرهای آهنین بر پاهایش قفل شده و قرار بود تا دقایقی دیگر در شعبه ویژه قتل عمد به سوالات قاضی درباره جنایت هولناک خود پاسخ دهد، گذشته خود را چون فیلمی کوتاه در ذهن مرور کرد و گفت: وقتی نتوانستم دیپلم بگیرم، در یک فروشگاه پوشاک شاگرد مغازه شدم. آن روزها در رویای داشتن یک خودروی پراید شب و روز نداشتم، می خواستم همه چیز را یک شبه به دست آورم.
در همین زمان وقتی برای خواندن فاتحه سر قبر خاله ام رفته بودم، چشمم به دختری افتاد که کنار قبر پدرش به شدت گریه می کرد. یک لحظه با دیدن آن دختر عاشق شدم و به بهانه تسلیت گفتن کنارش نشستم و او را دلداری دادم. برایش از امید به زندگی گفتم، این در حالی بود که مادر آن دختر هم از سخنان من خوشحال شده بود. اما آن ها وقتی از دخترشان خواستگاری کردم شرط گذاشتند که باید ادامه تحصیل بدهم.
در همین حال آن دختر وارد دانشگاه شد و گفت: سواد تو به درد من نمی خورد!!متهم به قتل در حالی که اشک هایش سرازیر شده بود، ادامه داد: حالا او دکتر روانشناس است و من یک….!
پس از این ماجرا بود که بالاخره با خرید یک پراید، راننده آژانس شدم تا این که زمستان سال گذشته در شبکه اجتماعی لاین زنی به نام شراره وارد زندگی ام شد. او مدام پیام می داد چرا در گروه ناراحتی؟ پاسخ می دادم به خاطر این که در گذشته دچار شکست عشقی شده ام.
او با دلبری و طنازی، شماره تلفن مرا گرفت. می گفتم قصد ازدواج ندارم ولی او با اعصاب و دلم بازی می کرد. آن زن می گفت: من مجردم و حاضرم با تو در چادر زندگی کنم، آرامش را به زندگی ات باز می گردانم، اما لعنتی دروغ می گفت و نه تنها مجرد نبود بلکه ۳ فرزند هم داشت.
من تازه از یک ماه قبل بود که فهمیدم همه حرف هایش دروغ است. او با حرف هایش از من یک عاشق روانی ساخته بود. شب و روز روی خط گوشی ام بود و مرا وسوسه می کرد تا برادرش را بکشم. درست چند ساعت قبل از قتل بود که فهمیدم آن مرد برادر او نیست بلکه شوهرش است. می گفتم من جرأت این کارها را ندارم. او من را برده خود کرده بود تا اینکه بالاخره با هر شگردی بود مرا به خانه اش کشاند و….حالا که به عنوان قاتل محاکمه می شوم می خواهم فریاد بزنم آهای جوان ها این فضای مجازی شیطانی است که همه هستی تان را با هم می سوزاند….
در همین زمان وقتی برای خواندن فاتحه سر قبر خاله ام رفته بودم، چشمم به دختری افتاد که کنار قبر پدرش به شدت گریه می کرد. یک لحظه با دیدن آن دختر عاشق شدم و به بهانه تسلیت گفتن کنارش نشستم و او را دلداری دادم. برایش از امید به زندگی گفتم، این در حالی بود که مادر آن دختر هم از سخنان من خوشحال شده بود. اما آن ها وقتی از دخترشان خواستگاری کردم شرط گذاشتند که باید ادامه تحصیل بدهم.
در همین حال آن دختر وارد دانشگاه شد و گفت: سواد تو به درد من نمی خورد!!متهم به قتل در حالی که اشک هایش سرازیر شده بود، ادامه داد: حالا او دکتر روانشناس است و من یک….!
پس از این ماجرا بود که بالاخره با خرید یک پراید، راننده آژانس شدم تا این که زمستان سال گذشته در شبکه اجتماعی لاین زنی به نام شراره وارد زندگی ام شد. او مدام پیام می داد چرا در گروه ناراحتی؟ پاسخ می دادم به خاطر این که در گذشته دچار شکست عشقی شده ام.
او با دلبری و طنازی، شماره تلفن مرا گرفت. می گفتم قصد ازدواج ندارم ولی او با اعصاب و دلم بازی می کرد. آن زن می گفت: من مجردم و حاضرم با تو در چادر زندگی کنم، آرامش را به زندگی ات باز می گردانم، اما لعنتی دروغ می گفت و نه تنها مجرد نبود بلکه ۳ فرزند هم داشت.
من تازه از یک ماه قبل بود که فهمیدم همه حرف هایش دروغ است. او با حرف هایش از من یک عاشق روانی ساخته بود. شب و روز روی خط گوشی ام بود و مرا وسوسه می کرد تا برادرش را بکشم. درست چند ساعت قبل از قتل بود که فهمیدم آن مرد برادر او نیست بلکه شوهرش است. می گفتم من جرأت این کارها را ندارم. او من را برده خود کرده بود تا اینکه بالاخره با هر شگردی بود مرا به خانه اش کشاند و….حالا که به عنوان قاتل محاکمه می شوم می خواهم فریاد بزنم آهای جوان ها این فضای مجازی شیطانی است که همه هستی تان را با هم می سوزاند….
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0