تلمبه خانه دارخُوین؛ گنجینه نفت جنوب
افزون بر چهل سال به حال خود رها شده بود! همچون تمام شهرها، کارخانه ها و کارگاه های متروک قرن بیستم که نبض آنها به تولید و تقاضا بسته بود و همین که باد بی نیازی می وزید، پیستون ها، چرخ ها و پره ها از کار می افتاد و واپسین سوت “فیدوس” ، تعطیلی
افزون بر چهل سال به حال خود رها شده بود! همچون تمام شهرها، کارخانه ها و کارگاه های متروک قرن بیستم که نبض آنها به تولید و تقاضا بسته بود و همین که باد بی نیازی می وزید، پیستون ها، چرخ ها و پره ها از کار می افتاد و واپسین سوت “فیدوس” ، تعطیلی ابدی آن ها را جار می زد.
آوای جنوب به قلم ؛ علمدار متولی
کارگرهای یخه چرکین با خشمی فروخورده به کلبه هاشان می خزیدند تا بار و بنه بربندند به مقصدی دیگر و جست و جوی کار! و بومی ها می ماندند به علاقه ی آب و خاک، آبی که بوی زنگ می داد و خاک… خاک آغشته به نفت و روغن موتور، خاک دامنگیر..!
برای این تلمبه خانه هم، احتمالا چنین اتفاقی افتاده است؛ مسیر خط لوله که عوض شد و نفت بی مدد تلمبه خانه های پی در پی، یکسره تا آبادان رفت، آفتاب رونق دارخوین نیز رو به افول نهاد؛ مثل یک کاروانسرای قدیمی مجاور بزرگراه بیکار ماند و صاحب منصبان به کاری دیگر گمارده شدند و کارگرها نیز پی لقمه نانی راه افتادند در اقصای سرزمین نفت، و لابد چند ناطور ماندند به تماشای روز و شب بویلرهایی سرد و ساختمان هایی رفیع آجری، که در سکوت خوفناک “شات دان” (Shut down) کلافه شان می کرد.
ماجرا هر چه بوده، از جزییات آن اطلاع چندانی نداریم، اما می توان استنباط کرد که هم آن رونق برق آسا و خارق العاده اولیه و هم این نکبت و رهاشدگی یکباره ثانویه، برای دارخوین و ساکنانش، نباید خیلی قابل فهم و انتظار بوده باشد.
متروکه شدن دارخوین اما، دست کم این فایده را داشته که انسان سنتی این دیار را همانجا – در آستانه مدرنیت، با عوارض جهان صنعتی و توسعه نامتوازن آشنا سازد و متوجه کند به اینکه این فقط غول صنعت است که می تواند به مدد چراغ جادو، دهی گم شده در لابه لای نخل ها و بوته های “گاگله”( از گیاهان شوره زار و خود رو )را به شهرکی مدرن و مرفه بدل کند که دودکش های رفیع کارخانه اش کیلومترها آنسوتر از مرز، چشم رهگذران را به خود خیره سازد، و باز همین صنعت است که می تواند بی اندک پروایی، زمان را به عقب بازگردانده و آن شهرک رویایی و خانه باغ های شبه اروپایی را به روستایی متروک و رها شده به دست بادهای فراموشی، بدل سازد.
باری مردمان این دیار چه بسا پیش از آن که مسجدسلیمان، به درد بی نفتی دچار شود، از تجربه دارخوین آموختند که روح زندگی در این کاروان سرای عصر مدرن، و علت العلل حیات و تکوین آن، عبور مارپیچ خط لوله ای پولادین بوده است که کالای کبود دامنه های جنوبی زاگرس را به ساحل اروند می برد.
نفت، آری نفت، در این دهکده حاشیه شرقی کارون فشارافزایی می شد و می رفت تا در حلقوم نهنگی پهلوگرفته در دهانه دریای پارس بریزد و یا در کام آتشین برج های بلند کارگاه کیمیاگری پالایشگاه بزرگ خالی شود.
نفت از کجا و به کجا ؟
فوران چاه نمره یک نویدبخش وجود ذخایر بی بدیل نفت خام بود که بی نیاز به دستگاه های مکنده، به همراهی فشار گاز به فراز آمده و قادر بود بدون استفاده از تلمبه، مسافتی نسبتا طولانی را نیز بپیماید تا به محل تفکیک یا انباشت برسد.
براساس برنامه شرکت نفت انگلیس و ایران (Anglo Persian Oil Company)، نفت خام حاصل از چاه های مسجدسلیمان بایستی درون لوله ای هدایت شده و به مقصدی معلوم راهی دریا می شد، اما قسمت این بود که در سر راه خود چراغ چند روستای از یاد رفته را نیز بیفروزد. یکی از آنها دارخوین نام داشت که در نخستین نقشه های تهیه شده توسط تیم رینولدز با علامت BUSTER مشخص شده بود.
کشیدن خط لوله، دومین طرح بزرگ شرکت نفت انگلیس و ایران بود که در آن زمان از حیث رساندن نفت به ناوگان نیروی دریایی انگلیس اهمیتی حیاتی داشت و موفقیت آن نیازمند فراهم شدن تمهیدات و مقدماتی خاص بود؛ حدود ۵۰ سال پیش از آن به ابتکار سرهنگ دریک، نفت خام پنسیلوانیا درون لوله های چدنی هدایت شده و هشت کیلومتر آن سو تر از “تیتوسویل” (نام محلی که دریک نفت را استخراج کرد) به مشتریان تحویل شده بود؛ بعدها ساخت یک خط لوله بزرگ نفت به طول ۱۵۰ کیلومتر، عملا شرکت استاندارد اویل را از سندیکای ارابه دار ها و گاریچی ها بی نیاز ساخته بود. (دانیل یرگین، نفت پول و قدرت: ۱۱۳ )
اکنون شرکت نفت انگلیس و ایران (میراث دار نیم قرن تجربه غول های بزرگ نفتی) تصویری کامل از برنامه آینده در ذهن و طرحی مدون در دست اجرا داشت؛ به علاوه این کمپانی از وجود ذخایر عظیم نفت در مسجدسلیمان و منطقه ای که بعدها به “فرو افتادگی دزفول” موسوم شد، اطمینان یافته و باید دست به کار احداث پالایشگاهی بزرگ در ساحل خلیج فارس می شد. آبادان اولین و آخرین گزینه احداث پالایشگاه بود.
آبادان جزیره ای محاط در انبوه آب های شیرین، به لحاظ موقعیت ویژه بندری و امکان ایجاد اسکله های بارگیری؛ بهترین گزینه برای ایجاد یک پالایشگاه در مقیاس جهانی بود؛ بنابراین کار مذاکره میان کمپانی نفت و شیخ خرمشهر برای خرید زمین پروژه آغاز شد، اما شرکت با
اطمینان از به سرانجام رسیدن مذاکرات، به صورت توأمان مقدمات کشیدن خط لوله نفت را نیز فراهم می ساخت.
کشیدن خط لوله ای به طول ۱۳۰ مایل که از منطقه “تمبی” در مسجدسلیمان شروع و به آبادان منتهی شود و در سر راه خود از شکاف کوه ها و عمق دره ها عبور نماید، آن هم با اتکای به نیروی بازوی کارگران بومی، و ماشین آلاتی ابتدایی، کاری به شدت دشوار و طاقت فرسا بود.
کار کشیدن نخستین خط لوله نفت ایران، از طرف شرکت به چارلز ریچی (Charles Ritchie) واگذار شد. ریچی برای انجام این مهم گروهی ۵۰ نفره از کارگران محلی را به استخدام درآورد تا نیروی کار احداث خط لوله شکل بگیرد. علاوه بر کارگران، تعداد ۶۰۰۰ قاطر نیز در این عملیات سنگین مورد نیاز بود که از شهرهای مختلف نواحی مرکزی ایران و بعضا خارج از کشور خریداری و یا اجاره شدند.
کشیدن خط لوله ای به طول ۱۳۰ مایل که از منطقه “تمبی” در مسجدسلیمان شروع و به آبادان منتهی شود و در سر راه خود از شکاف کوه ها و عمق دره ها عبور نماید، آن هم با اتکای به نیروی بازوی کارگران بومی، و ماشین آلاتی ابتدایی، کاری به شدت دشوار و طاقت فرسا بود.
یک شرکت امریکایی در اوایل سال ۱۹۰۹م (۱۲۸۷ ش) ساخت یکصد و سی مایل لوله چدنی با قطر هشت و شش اینچ را به سفارش شرکت نفت ایران و انگلیس آغاز کرد و چندی بعد این لوله ها به وسیله یک کشتی باربری به آبادان منتقل شد.
برنامه ای که ریچی تدارک دیده بود استفاده حداکثری از جغرافیای محلی برای تسهیل در انتقال نفت بود. خط لوله تا حد امکان به موازات رودخانه کارون کشیده شد تا دسترسی به دوبه (نوعی شناور) حامل لوله ها آسان تر باشد. از طرفی مخازنی که برای ذخیره نفت در مسجدسلیمان ساخته شده بود، حدود هشتصد پا از سطح دریا ارتفاع داشتند؛ براساس محاسبات ریچی نفتی که از این مخازن درون لوله رها می شد تا دو مایل به سمت جنوب جریان داشته، آنگاه دچار افت فشار می شد. او نخستین تلمبه خانه تقویت فشار خود را همان جا احداث کرد.
در اواسط سال ۱۹۱۱م (۱۲۸۹ ش) ریچی آزمایش های اولی را روی خط لوله به پایان رساند و اعلام کرد که خط لوله آماده بهره برداری است. این خط لوله قادر بود سالیانه ۴۰۰ هزار تن نفت خام را از مسجد سلیمان به آبادان حمل کند. تنها تلمبه خانه مورد نیاز، در منطقه ای موسوم به “تمبی” در جنوب مسجدسلیمان احداث شد و پمپ های پیستونی رفت و برگشتی که با نیروی بخار به حرکت در می آمدند، پمپاژ نفت را عهده دار شدند.
نفت خام درون لوله پس از پمپاژ از ارتفاع یک هزار و چهارصدپایی موسوم به “پاگچ امام رضا” که آن سوی رودخانه تمبی واقع است، به راحتی بالا رفته و با سرازیر شدن در دشتی موسوم به “له بری” سرعتی مضاعف می یافت به نحوی که ارتفاعات بعدی مسیر، مشهور به “تل خیاط” را نیز درنوردیده و تا آبادان از حرکت باز نمی ایستاد.
احداث خطوط لوله جدید و ضرورت ایستگاه های تقویت فشار بین راهی
عملیات ساختمانی پالایشگاه آبادان از سال ۱۹۰۹ آغاز و فاز اول آن در سال ۱۹۱۲ تکمیل و راه اندازی شد؛ توسعه قریب الوقوع پالایشگاه آبادان از یک سو و افزایش تولید نفت، بواسطه برنامه های توسعه ای در مسجدسلیمان و نواحی جدیدتر هفتکل و نفت سفید، از سوی دیگر موجب شد تا شرکت به افزایش تعداد خطوط لوله انتقال نفت بیندیشد.
از طرفی تقویت بخش تجاری شرکت نفت انگلیس و ایران بواسطه خرید سهام و الحاق شرکت بریتیش پترولیوم که در زمینه بازاریابی و فروش نفت شهرتی به هم رسانده بود، زمینه صادرات بیشتر نفت ایران را فراهم می ساخت. مجموعه این عوامل موجب شد تا شرکت درسال ۱۹۱۴م (۱۲۹۲ش) خط لوله جدیدی به قطر ده اینچ و این بار از جنس فولاد سفارش بدهد.
اما جنگ جهانی اول احداث این خط لوله را تا سال ۱۹۱۵میلادی، یعنی یک سال بعد به تعویق انداخت. در این مدت ورود فناوری جوش کار لوله کشی نفت را دچار تحولی اساسی نمود. با ورود لوله های فولادی دو سرجوش، خط لوله قدیمی که در برخی نقاط دچار پوسیدگی شده بود، کنار گذارده شد و لوله ای جدید با آلیاژ محکم و قابلیت فشارافزایی دوچندان جایگزین خط لوله اولیه شد.
پیداست که برای ارسال حجم بیشتری از نفت، وجود یک تلمبه خانه در تمبی کفایت نمی کرد؛ زیرا نفت خام تلمبه شده درون لوله، پس از عبور از بلندی های مسجد سلیمان و سرازیر شدن به دشت ها از نفس افتاده و به فشار افزایی مجدد نیاز داشت؛ بعلاوه در فصل زمستان، سرمای هوا نفت درون لوله را منقبض می کرد و از سَیَلان باز می داشت و در تابستان نیز گازگرفتگی و قطع جریان سیال به سبب گس لاک (Gas Lock) پیش می آمد که خط لوله قبلی نیز گرفتار آن بود؛ بنابراین نیاز به ایستگاه های سبکسازی و تقویت فشار نفت امری اجتناب ناپذیر بود که جریان نفت را ایستگاه به ایستگاه تسهیل کند.
به این ترتیب خطوط لوله بیشتری احداث گردید و ظرفیت و تعداد تلمبه خانه ها، متناسب با این خط لوله ها، افزایش یافت. بتدریج سه تلمبه خانه دیگر یکی در “ملاثانی
” بین راه اهواز و مسجدسلیمان، یکی در “کوت عبداله” در نزدیکی اهواز و دیگری در “دارخوین” بین اهواز و آبادان احداث گردید و جمعا سه خط لوله اصلی با سایز های ۱۰ و ۱۲ اینچ وظیفه انتقال نفت خام و فرآورده های نفتی را از میادین نفتی جنوب عهده دار شدند. این تعداد تلمبه خانه اضافه بر ایستگاه تمبی معروف به O.P.L.A( O.P.L.A: Oil Pipe Line) Acceleration) و ایستگاه آب گنجی بود.
دارخوین در دهه ی نخست کشف نفت
لا مطلوب و لا متدین اشودانی بالدور اخوین؟
نه بدهکارم و نه دینی به گردن دارم پس چرا به دورخوین (دارخوین) افکنده شده ام؟
دارخوین در آغازین سال کشف نفت، دهی بود از قماش دهات حاشیه شرقی کارون، در فاصله شش هفت فرسخی جزیره عبادان که جویبار زندگی در آن به کندی جاری بود. آن گونه که از این بیت و ادبیات فولکلور منطقه استنباط می شود، نام دارخوین ابتدا “دور خوین” بوده است؛ واژه دور در عربی به معنی چند اتاقک کوچک و به نوعی مصغر “دار” است که گویای وضعیت کلی این آبادی قبل از ظهور نفت است.
اوایل قرن هیدروکربور، هنگامی که غرش لوکوموتیو نفت در ایران، خواب آرام و رازآلود سنت را به بیداری پر اضطراب مدرنیته بدل کرد و نفت راه خود را از کوره راه های گچی مسجدسلیمان به سوی دهانه خلیج فارس در مصب اروند باز نمود، این روستای عرب نشین حاشیه رود بزرگ نیز سرنوشتی دگرگونه یافت.
طی دو سال تجهیزات و دیگ های بخار، بویلرها و تلمبه های عظیم الجثه ساخت منچستر با دوبه ها و کشتی های رودخانه پیما به این ده کوچک ساحلی منتقل و سر جای خود قرار گرفت. آن گاه کارگران و معماران هندی و ایرانی گرداگرد پمپ ها و توربین های بزرگ بخار، با استفاده از آجرهای لندنی منقش به مارک دوگال (DOUGAL) چند عمارت بلند برآورده و دفاتر و کارگاه ها را نیز در آنها مستقر ساختند.
دو ردیف پیش گرمکن نفت در مسیر پمپ ها قرار دادند تا با سبکسازی نفت در سرمای زمستان، بر شتاب سیال بیفزاید. بررسی تاریخ درج شده روی پمپ ها و تجهیزات نصب شده در دارخوین نشان می دهد که تکمیل تلمبه خانه و عملیاتی نمودن آن متناسب با افزایش ظرفیت پالایشگاه، بتدریج در محدوده زمانی ۱۹۱۵ تا ۱۹۳۰ انجام شده است. یک نقش برجسته ی سیمانی برپیشانی یکی از تلمبه خانه ها سال ۱۹۳۰ را نشان می دهد که اگر این عدد، تاریخ تکمیل ساختمان تلمبه خانه باشد، اجرای طرح های توسعه دارخوین همانگونه که پیش تر ذکر شد، افزون بر ۱۰ سال به طول انجامیده است.
نیروی محرک تلمبه های نصب شده در دارخوین از طریق توربین های انبساطی بخار تأمین می شد که بر خلاف توربین های درونسوز نسل جدید، نیروی مورد نیاز برای چرخاندن پره ها، از طریق تولید بخار متراکم تامین می شد؛ نیروی فوق العاده ای که قادر بود محور متصل به پمپ های ساخت کمپانی (MATHER & PLATT) را به حرکت وا داشته و حجم قابل توجهی از نفت خام را درون لوله براند.
آب مورد نیاز برای سیستم های تولید بخار، برج های خنک کننده (کولینگ تاورز) و سایر مصارف عمومی از طریق یک اسکله کوچک و پمپ های دیزلی نصب شده در ساحل رودخانه تأمین می شد.
ایجاد امکانات رفاهی نیز سیری تدریجی داشت و یکباره صورت نگرفت بلکه به تناسب توسعه تلمبه خانه و افزایش نیروهای شاغل، یک مجموعه مسکونی شامل ۴ “لین” کارگری سه و چهار اتاقه و یک لین کارمندی با ۲۰ واحد مسکونی از تایپ یا نوع W5 دایر شد که بعدها با افول نفت به سازمان آب و برق واگذارگردید.
دارخوین دارای باشگاه های کارمندی و کارگری، یک مدرسه ۶ کلاسه به نام بهزاد، یک واحد بهداری و یک پاسگاه انتظامی بود که ساختار منظم شهری آن را شکل می داد. خانه ها در فاصله ۴۰-۵۰ متری رودخانه بنا شده و یک خانه باغ مجلل نیز ساخته شد که به “بنگله” یا باغ رییس معروف شد که در اوایل دهه ۱۳۵۰ محل اقامت و استقرار رجال سیاسی و مقامات ارشد بود.
سینمای دارخوین هفته ای دوبار فیلم نمایش می داد و مثل سایر سینماهای نفت دارای دو سالن زمستانه و تابستانه بود که پشت به پشت هم قرار داشتند.
با ایجاد امکانات زندگی و استقرار کارگران و کارمندان، حرکت و تکاپوی زندگی نیز در آن سرعت گرفت و خیلی زود این ده متکی به ماهی و کشت دیم، به شهرکی صنعتی بدل شد که غرش موتورها و تلمبه ها و منظره دودکش های بلند آن، همه نگاه ها را به خود معطوف می ساخت.
خیابان ها و کوچه باغ های محدود اما منظم، سرویس های رفت و برگشت به کوت عبداله و اهواز، ساختمان های بلند آجری تلمبه خانه که آمیزه ای بود از سبک معماری قرن نوزده انگلستان، اواخر قاجار و اوایل پهلوی ایران، چه بسا خارجی ها را به یاد کارخانه های بزرگ شهر منچستر می انداخت.
دارخوین آخرین تلمبه خانه سر راه خط لوله نفت آبادان بود؛ قبل از آن کوت عبداله قرار داشت و قبل تر از آن نیز ایستگاه ملاثانی، اینها به تقویت فشار نقطه به نقطه نفت سامان می دادند.
کوت عبداله به سبب وجود یک تلمبه خانه مشابه و هم به علت نزدیکی به اهواز، ی
کی از مراکز مهم استقرار و پشتیبانی شرکت نفت بود و نقش مرکزیت تلمبه خانه ها را داشت؛ یک فرودگاه کوچک، یک کارخانه تولید آجر و از همه مهم تر ایستگاه تولید نیروی برق (پاور استیشن) که مناطق شرکتی کارون، نیوسایت و خرمکوشک اهواز را روشنی می بخشید، در آن مستقر بود.
باری فرایند پمپاژ نفت از تلمبه خانه دارخوین ادامه داشت تا اینکه در اوایل دهه ی ۱۳۵۰ تولید نفت از میدان اهواز به شکلی خیره کننده افزایش یافت و کشیدن خط لوله جدید اهواز- آبادان، کل نیاز پالایشگاه را به نفت خام مرتفع ساخت و نفت مسجدسلیمان از طریق خط صادراتی به خارگ ارسال شد؛ از این تاریخ تلمبه خانه های چهارگانه اهمیت خود را از دست دادند، ایستگاه ملاثانی به دانشگاه جندی شاپور واگذار و دانشکده کشاورزی در آن استقرار یافت. کوت عبداله نیز وضعیتی تقریبا مشابه پیدا کرد و در سال های دهه ۱۳۵۰ ابتدا به آموزشگاه گارد نفت اختصاص یافت و در اوایل دهه ۱۳۶۰ و قرار گرفتن آبادان در خط مقدم جنگ، به محلی امن برای استقرار دانشکده نفت بدل شد.
دارخوین اکنون
دارخوین به شکل امروزی شهری است تابع بخش مرکزی شادگان که با ادغام سه روستای بزرگ آل بوبالد، دارخوین و یوخان (علی بن الحسین) هویتی تازه یافته است؛ این شهر که از شمال به اهواز و روستای دابوهیه و از جنوب به آبادان و روستای سلمانه و از مشرق به شادگان روستای سراخیه و از مغرب به طرف رودخانه کارون محدود می شود، تا نقطه صفر مرزی کم و بیش ۲۵ کیلومتر فاصله دارد.
قرارداشتن در مسیر اصلی ارتباط شمال به جنوب کشور، وجود چاههای متعدد نفت، بقایای نیروگاه اتمی، قدیمیترین تلمبه خانه نفت خاورمیانه، رودخانه کارون، نخلستانها و فاصله ی کمتر از ۲۵ کیلومتری تا مرز ایران و عراق، از جمله ویژگیهای دارخوین است.
دارخوین در زمان حصر آبادان، به خط مقدم جبهه بدل گشته بود و بعد از شکست حصر آبادان نیز مقر تدارکات عملیات بود. این منطقه در دوران جنگ با مقاومت شگفت انگیز خود در برابر دشمن، شاهد صحنه های حماسه و ایثار کم نظیری بوده است؛ شاید کمتر کسی اطلاع داشته باشد که در جریان شکست حصر آبادان، کارشناسان مناطق نفتخیز با بریدن یکی از خطوط لوله نفت اهواز- دارخوین-آبادان ، ابتدا سیل نفت را به سوی رودخانه کارون روانه کرده سپس سطح رودخانه را به آتش کشیدند تا دشمن را به عقب برانند.
تلمبه خانه دارخوین در دوران جنگ به عنوان قرارگاه و پادگان مورد استفاده قرار گرفت. آثار توپ و ترکش از یک سو و برخی دیوار نوشته ها و یادگارهای به جا مانده دوران دفاع مقدس در جای جای ساختمان های کهن سال تلمبه خانه، لحظه های دلتنگی و دلهره آور جنگ را به انسان منتقل می کنند.
پس از جنگ با توجه به جاذبه های فیزیکی و ظاهری سایت، ساختمان ها و دودکش های مرتفع، بارها از این محوطه به عنوان لوکیشن فیلم های مرتبط با دفاع مقدس استفاده شد که مهمترین آنها شاید سکانس های پایانی سریال به یادماندنی “در چشم باد” باشد.
بدون شک مرمت، احیا و بازسازی تلمبه خانه تاریخی و محوطه های شرکتی آن به عنوان بخشی ارزشمند از میراث فرهنگی صنعت نفت ایران، در رونق دوباره این صنعت و این شهر نفتی تأثیری چشمگیر برجای خواهد نهاد.
در اوایل دهه ۱۳۷۰ برخی از کارکنان علاقمند به میراث صنعتی با مشاهده نامه ای که مضمون آن مزایده فروش بقایای تلمبه خانه دارخوین بود، دست به کار شده و با تنظیم گزارشی از وضعیت کلی و ارزش تاریخی این تلمبه خانه تاریخی و تقدیم به مدیرعامل وقت مناطق نفتخیزجنوب، مانع از حراج تجهیزات و تخریب ساختمان های دارخوین شدند.
یک دهه بعد انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان درصدد ثبت سایت تاریخی دارخوین برآمد و سرانجام در سال ۱۳۸۶ تلمبهخانه و دو سینمای زمستانه و تابستانه این شهر را شناسایی و پرونده ثبت ملی آنها را تنظیم کرد.
توسعه میدان نفتی دارخوین در اواخر دهه ی ۱۳۸۰ و تشکیل شرکت نفت و گاز اروندان، نوید بخش فصل تازه ای در این خطه از سرزمین نفت بود. استقرار این شرکت در خرمشهر و راهبری میادین جدید اروندان، آزادگان و جفیر موجب شد پروژه های عمرانی چندی در این محدوده جغرافیایی به مورد اجرا گذارده شود. احداث یک پل بزرگ و کشیدن راه های دسترسی، پیوند میان روستاهای آن سوی کارون را با دارخوین تسهیل نموده و اتصال آنها به بزرگراه اهواز آبادان را امکانپذیر ساخت.
اجرای طرح های عمرانی و زیر ساخت های شهری، احداث مرکز درمانی پیشرفته، توسعه فضاهای آموزشی و توجه به احیای بافت شهری از جمله اقداماتی است که به کمک مسولان شهری و شرکت نفت در حال انجام است.
با این وجود دارخوین در حال حاضر به رغم پیشینه صنعتی و قابلیت های خاص اقلیمی و گردشگری، با مشکلات، محرومیتها و آسیب هایی جدی دست به گریبان است که معمولاً شهرهای مرزی درگیر آن هستند.
بدون شک مرمت، احیا و بازسازی تلمبه خانه تاریخی و محوطه های شرکتی آن به عنوان بخشی ارزشمند از میراث فرهنگی صنعت نفت ا
یران، در رونق دوباره این صنعت و شهر نفتی تأثیری چشمگیر برجای خواهد نهاد؛ امری که با توجه و اهتمام مدیران وزارت نفت و مسئولان استان خوزستان به این سایت تاریخی می تواند زمینه تبدیل آن به یکی از موزه های صنعت نفت را فراهم نموده و زمینه دسترسی خیل گردشگران صنعتی و علاقه مندان به مواریث فرهنگی را فراهم نماید.
برچسب ها :آواي جنوب ، تلمبه خانه دارخُوین ، علمدار متولی ، فیدوس ، نفت جنوب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0