در پی گرانی های اخیر در بازار عمو حسن  گوسفندان از آغل ها بیرون آمده  و شبانه نشسته اند و نقشه کشیده اند در این بین عمو جعفر بی خبر از نقشه شوم گوسفندان این بار آغل گوسفندان را درست حراست نکرده گوسفندان نیز کلاه های پشمی خود را برسر کرده وباگوسفندان همسایه خود قرار گذاشتند.

در ساعت ۳ شب از آغل خارج شوند و به یاری یکدیگر بشتابند بز بزقندی  به شنگول و منگول گفت وقتی عمو جعفر به خواب فرورفت نقشه را اجرا خواهیم کرد اما یادتان باشد با رفقا خارج از مرز ایران رزرو کنیم که شب در آن جا جای خواب گیرمان بیاید شنگول ومنگول به بز بز قندی گفتند : مامان جان وقتی از یاسوج خارج شویم  دیگر دست عموحسن و عمو جعفر به ما نمی رسد؛ عمو حسن که دیگر بی خیال ما شده است عمو جعفر هم که دیگه به فکر ما نیست اصلا اینجا کسی به فکر ما نیست؛ اینجا همه به فکر شکمشون هستند فقط و ما نمی خواهیم قربانی کوته فکری عمو حسن وعمو جعفر شویم ما ارزشمند تر از آن هستیم که اسیر دست عمو جعفر شویم.

شنگول گفت: امشب سرد است بگذارید اول صبح علی الطلوع که عمو حسن نیست وعمو جعفر مارا به صحرا می بردجیم بزنیم بز بز قندی گفت: نه کلاه های پشمیتونه به سر کنید من دیگر طاقت یک ثانیه در این جا ماندن را ندارم من گریه ام می گیرد وقتی عمو حسن مردم را فریب می دهد و عمو جعفر برروی فریبش روپوش می گذارد.

ما باید امشب ساعت ۳ از یاسوج خارج شده و بادوستان دیگر مان در شیراز؛ ایلام؛  گیلان و چهارمحال بختیاری قرار گذاشته ودر آن جا خود را به دوستان صمیمان  در زاهدان برسانیم و از مرز خارج شویم.

بزبز قندی به رهبری گوسفندان در قرار شبانه حاضر شده و برای گوسفندان را در حالت آماده باش قرار می دهد؛ سگ گله را نیز بیدار کردندتا اگر عمو حسن و عمو جعفر بیدار شدند مسلح باشند.

از آغل بیرون آمدند نه!! عمو جعفر نیست! عمو حسن هم مثل اینکه در سفر است؛ بزبز قندی موبایلش را در آورد و تماسی با شیراز گرفت و به دوستانش اعلام کرد در حالت آماده باش باشید ما منطقه استحفاظی عمو جعفر را گذرانده ایم  شما هم از منطقه استحفاظی عمو عنایت بگریزید که وضعیت قمر در عقرب است اگر دست خود نجنبانیم عمو جعفر به ما رسیده وما را در بین قصابان تقسیم می کند و شما هم جایگا هتان را نزد عمو عنایت از دست خواهید داد.

خلاصه در نزدیکی مرز مهران همه به هم رسیدند وبا صدای بع یع وبع همدیگر را در آغوش گرفتند وسپس گفتند باید به زاهدان که  مقصد آخر است بریم واز مرز جکیگور به پاکستان خواهیم رفت.

شنگول و منگول گفتند نه پاکستان امکانات کمی دارد وگوسفندانش باکلاس نیستند ما می خواهیم به کانادا برویم بز بز قندی گفت مقصد ما پاکستان نیست چند صباحی را آن جا می گذرانیم و سپس راهی لندن و سپس آمریکا خواهیم شد آن جا سلامی خدمت ترامپ می رسانیم.