آوای جنوب

زلزله مارا الان لرزاند پنج دهه است که نفت شهر ما جهانی را لرزانده است

تمام کانکسها ازکرمانشاه به شهرما اهدامی شودتاثابت کنیم مابانک نفتیه خاورمیانه هستیم اگر زلزله ماراالان لرزانده پنج دهه هست که نفت شهرماجهانی رالرزانده است.

تمام شهرپرشده ازصدای آژیر وبوق وسروصدا وجیغ وفریادزنهاوناله ی زخمی ها.وحشتناکترین گِرِه ترافیکی درشهردرست درتقاطع امینی به بلادیان هست

آوای جنوب/ نرگس احمدپور

به قدری مردم وحشتزده هستند که هرچه پلیس هشدار میدهدراه برای عبور ومرور ماشین آتش نشانی بازشودهیچ تاثیری ندارد.اولین لرزه درست ساعت یک وربع بعدازظهرپنج شنبه بودوهنوز یک ساعتی نگذشته لرزه ی شدیدتری به وقوع پیوست ودرهمان تکان اول منازل فرسوده ی محله ی لبنان تخریب شد وکوچه های شیبدار وتنک وباریکش مملو ازجمعیت هراسان وامبولانس وآوار وزخمی هاشد.

کوچه های بن بست کیامرثی وضعیت اسفبارتری دارندزنی سربرهنه وموهای پریشانش ازبالاترین نقطه که الان تَلی ازآواراست بیرون است وزجه می زند وبرای نجات فرزندان نیمه جان زیرآوارمانده اش التماس میکند.مگر می شودبااین تَل خسارت وآوار واین حجم ترافیک ماشینهاوآدمهایی که میان سنگ وآجر وماشینهای آسیب دیده درجایگاه طرفین خیابانهاکه زیر آواررفته اندراهی به جایی پیدا کرد؟

محله ی سادات تَرَک بسیارعظیمی تاجاده ی آبشیرین برداشته ودرست روی خط ممتدتَرَک منازل نوساز هم فروریخته اند.خدایا اینجاکجاست؟گویی یک شهررادرمیان آجروسنگ وگچ وآهن سیمپیچ کرده اندومردم بسانِ مور وملخهایی خاک گرفته وخون آلود هرکس به گوشه ی آواری آویزان وناله کنان است.صدای بالگردهای اوژانس هم لحظه ای قطع نمیشود.تنهادریک ساعت تمام شهرتبدیل به سه گنبدان شده است وگنبدسوم همان کوه آواری است که تمامی راههای امداد ونجات رابسته است.

حتی کوچه پس کوچه های خیابانهای عمران ومنازل پشت مسجدصاحب الزمان به دلیل تخریب ساختمانهای بلندی که تنهاازساختمانهای مقابلشان درطرفین کوچه هاهشت مترفاصله داشتندمسدود شده وچندجادچارحریق شده است.پدری پیروفرتوت که لب به لب خیابان بلادیان هرصبح تکدی گری می کرد زیرآوارمانده ودستش ازخاک بیرون است وچه ظهر پربرکتی داشت اگرزلزله نیامده بود.کودکی ژولیده وخاک آلود هزارتومانی های لابه لای انگشت پیرمردرا به زحمت بیرون می کشد وپا به فرار می گذارد.

کمی جلوتر شیشه ی تمامی مغازه های ردیف فلکه ی ساعت به بلادیان شکسته وفروریخته وتماشای هجوم جمعیتی که بین هراس وطمع بسوی جواهرفروشی هاهجوم اورده انددردناکتر است.اینجادرست همینجا مقابل همین مغازه ها بعداززلزله ،زلزله را به دارمجازات می آویزم تادرس عبرتی شود برای این جمعیت قاتل.زنهازجه می زنند ومردان بادست بابیل وکلنگ وبرخی هم بایک تکه ی آهن اوارهارا زیر ورو می کنند تمام شهرآوارشده وخدا دو دستی تمامی آوار را وسط مرکز شهر ومیان محله ها درهم گره زده.ایمانم هم دچارتزلزل می شود.چرا هیچ جای این شهربه انداره ی مرکز شهر وبافت قدیمی رادک دچارآسیب نشده است؟.نگاهم به بلندی های کیامرثی گره می خورد ومردان وزنانی که مثل لشکر شکست خورده ی موران ازلابلای آوار بیرون می آیند.

اینجا پای دامنه ی به شیب نشسته ی کیامرثی لبنان وبلادیان گویی کارگاه بزرگ ماشینهای اسقاطی است که از هر سه وسیله یکی درآوار مانده است.نمی دانم این گشت وگذار چندساعته ام کجای شهرتمام شدتنهامیدانم وقتی پاهایم پراز درد وخاک وماسه بودخورشید آخرین تکه ازصورت رنگ پریده اش راپشت گنبدسربی ساختمان مصلا ازنگاهم دزدید،من خیره به شهری که مانند یک پازل درهم وبرهم بودروبه سوی ویرانه های محله ی رادک قدمهای دردناکی رایک درمیان برمی داشتم.مرکز اتشنشانی پانصددستگاه باتمام امکانات به طرف محله ی رادک سرازیر شدند خط تَرَک زلزله ،به عمق زیادی آخر محله را از اول محله جدا کرده وتمامی خانه ها مثل دهان دره ی یک کودک پرخور بادهانی پرازغذا،روی ساختمانی دیگر فروریخته وآوار روی آوار.بلندی تپه ی رادک حالت یک ساعت شنی بادانه های درشت شن رادارد که بطرف سراشیبی محله سرازیر است ودیدن فوج کودکان قدونیم قد ومردان وزنان هراسان دردناکترین صحنه است.ودردناکتر وقتی همه می دانند بازهم کسی زیرآوار جای مانده ولی پس لرزه ها وادار به فرارشان می کند.بوی نای لجن وگاز وفوران آب هوا راتهوع اور کرده وتنهامسیری که به بیمارستان رجایی ختم می شود تانیمه پرازآواری است که ازتپه ی بلندمجاور سرازیر شده است.وراه آخرمحله باآن شکاف عظیم مسدود شده وتماشای چندماشین که وسط شکاف واژگون شده برای کودکان هراسان وحشتانکترین صحنه ی یک عصراردیبهشتی بود.آن سوتر گروه امداد سراسیمه ومستاصل زخمی رابه سمت سه دستگاه آمبولانس هدایت می کنند وخیل یک جمعیت دوهزارنفری وتنهاوسایل نجاتی که درنقطه ی مرکزی محله میخکوب شده است یک علامت سوال بزرگ برایم رقم می زند.پس ازسالهامطالعه ی جوانب ایمنی وزلزله ستادبحران چه می کند؟ مسئولین شهرستان خودرادراتاقی امن فرض کرده اند که هرلرزه وپس لرزه ای راباانگشت اشاره پس ازخسارت بازدارند،فلاش بک کنند وباهم نقص آن نقطه رابا یک اَجی مَجی لاترجی برطرف کنند ودوباره به زلزله اجازه ی عرض اندام دهند وباز هم بادستانشان شعبده ای دیگرانجام دهند.مثلا مثل خاله بازی های دهه ی پنجاهی بادست ماشین آتشنشانی آمبولانس ولوازم امدادونجات رابردارند وگالیوِر گونه بین خرابه های شهرقدم بردارند وبادهان هم ادای آژیر درآوردن دربیاورندومدام فریادبزنند؛بَ بو،بَ بو،ویو ویو ویو ویو ،وخیابانهای پرازآوارومسدودرا درنَوردند وبعدهم به هم آفرین بگویند وآخرکار،برای زیبایی شهرسوارجاروی جادو شوند وهوتوتو ،تمام آوارهاراتمیز کنند وجمع کنند.این وسط هم لابدهنرمندان شهرددقالب سلیبریتی هایی دیگر،ازسراسرکشور کمک جمع می کنندوچون شهر شهری است که نماینده اش رییس کمیسیون برنامه و بودجه است  تمام کانکسها ازکرمانشاه به شهرما اهدامی شودتاثابت کنیم مابانک نفتیه خاورمیانه هستیم اگر زلزله ماراالان لرزانده پنج دهه هست که نفت شهرماجهانی رالرزانده است.

با دیگران به اشتراک بگذارید
else:
  • khamenei
  • hashemirafsanjani
  • president