آوای جنوب

روز چهارم/چقدرهوا سرده،تمام تنم درد میکنه/لالایی کن لالایی کن چقدر این کوه غم داره/ایلیا؛نترس،جشن گرفتن،یه جشن بزرگ،دارن کل میزنن،نمی بینی؟

طاها؛لابدباباجون برای تولدم یه آدم برفی بزرگ‌بزرگ درست کرده،من،من برف رو دوست ندارم.دریاروبیشتردوست دارم.سردم شده.دستای مامان سردتره.ایلیا!هنوز صدامیاد.صدای طبل میاد،زنهادارن میان،مردهادارن میان.

آوای جنوب/ نرگس احمدپور

چقدرهوا سرده،تمام تنم درد میکنه.مامان.مامان.چراجواب نمی دی داداشی.کجایین؟؟
برادر؛منم خیلی سردمه.اینجاروببین چقدر برف.وای خدا.ماالان کجاییم.
پسرکوچک؛صدای باباتوی سرمه.صدای خاله،مادربزرگ،صدای دایی.تمام سرم شده صدا.گوشام یخ کرده.
برادر؛چیزی نیست،جشن گرفتن.یه جشن بزرگ.بیاببین.طاها!طاهاجان،اونجاروببین.
طاها؛اینجاکجاست؟یعنی این صداهابرای جشنه که توی گوش منه؟اون چیه داداش ایلیا؟
ایلیا؛خیلی سفیده.
طاها؛آدم برفیه؟
ایلیا؛آدم برفی؟این خیلی بلنده .ازهمه ی کوهها هم بلندتره.
طاها؛لابدباباجون برای تولدم یه آدم برفی بزرگ‌بزرگ درست کرده،من،من برف رو دوست ندارم.دریاروبیشتردوست دارم.سردم شده.دستای مامان سردتره.ایلیا!هنوز صدامیاد.صدای طبل میاد،زنهادارن میان،مردهادارن میان.
ایلیا؛نترس،جشن گرفتن،یه جشن بزرگ،دارن کل میزنن،نمی بینی؟دستمالای سبز وسیاه.چادربستن دور گردناشون.من همه رومی بینم.
طاها؛بدنم شده مثل یخ.ایلیابغلم کن.باباکجاست؟بگوبغلم کنه بگوطاهاسردش شده.چشمام سنگین شده،صداهاداره اذیتم میکنه.چشمام سنگینه.یکی داره گریه می کنه می شنوی ایلیا.ایلیا.
ایلیا؛طاها،می شنوم،صدای باباست.لابدمارودیده خوشحال شده،از ذوقشه.این سه شبه کلی منتظرمون بوده.واسمون جشن گرفتن دارن کل میزنن.منم سردمه.کاش بابازودتربیاد.چراهمه چی سفیده؟مامان!مامان یه چیزی بگو.طاهاخوابش گرفته،سردشه،منم یخ کردم،چراخورشیداین بالانمیاد.مهمونای جشنمون چراهمه خوابیدن!؟
مادر؛بچه ها آرومتر،آرومتر،اینجادرست بالای کوه دناست،مهموناخسته شدن،سه شبه خواب پدر مادرشانومیبینن.سه شبه صداهای توی گوششون اذیتشون میکنه.بخوابید.بخوابیدجان مادر،باباداره میاد.باباباتموم آدمهای جشن داره میاد،باباباخورشیدمیاد.بخوابیدجان مادر.
لالایی کن لالایی کن چقدر این کوه غم داره.
لالایی کن تنم آغوش مادر،کم داره.
لالالا،لالالایی،گل زیبای نرگس،لالالالا،لالایی شقایقهای مادر،بخواب اینجاسفیده.بخواب باباسه روزه نورچشماشو رو ندیده.
ایلیا؛مامان تنت سرده،دستای طاهاسرده،مامان چشمام سنگین شده.این آدم‌ برفی چقدر بزرگه.انگار تموم هیکلشوانداخته روی مهمونا.همه سفیدسفیدشدن.
مامان؛این آدم برفی نیست،چشماتوآروم ببند.دنااومده مهموناروبغل کرده ببره پیش خورشید.منم سردمه.سردسردسرد………

با دیگران به اشتراک بگذارید
  1. محمد گفت:

    ????????????????اینا روز سقوط زنده بودن اکثرا چراکسی به فریادشون نرسید

else:
  • khamenei
  • hashemirafsanjani
  • president