آوای جنوب

پرسپولیسی که بوی آسیا نمی دهد/برد گوارای وجود علیمنصور و جوانان شیدایش/آقای برانکو، آقای پرسپولیس! آن طور نباز که دیگر نتوانی بلند شوی

تکبر، آسانترین راه برای از بین بردن سرافرازی ها است. باشگاه پرسپولیس همین امروز و همین لحظه باید این جمله طلایی نیچه را با آب طلا بر سر در پیشانی باشگاه خود نصب کند.

دربی ۸۴ آبی شد، این همان مزد کسانی است که بی منت و بی غرور کار کردند و پاداش صبوری و کار کردن خود را گرفتند و در نقطه مقابل طعم تلخ این شکست برای آنهایی ماند که خود را از پیش برده می دانستند.

 آوای جنوب؛

تکبر، آسانترین راه برای از بین بردن سرافرازی ها است. باشگاه پرسپولیس همین امروز و همین لحظه باید این جمله طلایی نیچه را با آب طلا بر سر در پیشانی باشگاه خود نصب کند. همین حالا و همین لحظه. پرسپولیس اگر قهرمانی را می خواهد و اگر می خواهد همان تیم دوست داشتنی هوادارانش باشد باید قبل از هر کاری این آفت را از خودش دور کند. دیروز پرسپولیس باخت، بد هم باخت چون باید در این بازی شکست می خورد. برانکو با دستان خودش جوانان استقلال را به چنان قله‌نشینی رساند که خود منصوریان هم وقتی گل اول را از پرسپولیس دریافت کردند فکرش را نمی کرد تیم چغر و تازه نفسش بتواند این طور پرسپولیس را- آن هم در شرایطی که هوادارانش بیش از آبی ها بودند- تحقیر کند.

 

 

****

پرسپولیسی که آسیایی نیست

این پرسپولیس بوی آسیا نمی دهد. هر چقدر تا اینجای لیگ پرسپولیس شایسته و مقتدر نشان داده در بازی با استقلال منهای فضای متفاوت و جو ویژه دربی نشان داد که برای آسیا چانه کوچکی دارد. مسئولان پرسپولیس که ظاهرا این روزها راضی نگه داشتن اسپانسر دل نازکشان را بر مسائل دیگر ارجح تر می دانند برای حضوری مقتدر در آسیا هیچ هدفی را دنبال نکرده اند. مقایسه نیمکت استقلال و پرسپولیس نشان از این دارد که سرخپوشان هنوز به یک تیم آسیایی که هدفش قهرمانی در آسیاست تبدیل نشده است. ضعف مفرط در یارگیری در پرسپولیس به خوبی عیان است و نیازی نیست برای نشان دادن این ضعف مثنوی هفتاد من نوشت. روزی که هواداران پرسپولیس از جذب سروش رفیعی خوشحال شدند مسئولان پرسپولیس و شاید خود برانکو در باد جذب این شاه مهره خوابیدند و دیگر نقاط ضعف تیم را ندیدند و یا شاید دیدند اما چه اینکه چه کردند مهم است. این وسط اشاره به به جذب دو اوکراینی پر حاشیه شاید نمک بر زخم باشد.

بردهای پرسپولیس در لیگ باعث شده تا انبوهی از مشکلات اردوگاه سرخ دیده نشود و اگر هم کسی تلنگری زد مغرض خوانده شد.

غیبت کمال کامیابی نیا که هنوز هم جای سوال دارد چرا این بازیکن باید در بازی با تراکتورسازی این گونه بی مهابا خطا می کرد تا مهمترین بازی فصل تیم را از دست دهد برای برانکو زنگ خطری بود که باز برای خودش مرور کند که چقدر فقر بازیکن دارد. تیمی که با از دست دادن یک بازیکن روی سایر پستهاش هم اثر می گذارد و چهار بازیکن دیگر از پست های اصلی خود می مانند تا جای نفر خالی پر شود و این همان نقطه ضعفی است که منصوریان و گروه فنی اش به خوبی این را دیدند و از همان نقطه نیش خود را به برانکو و پرسپولیس زدند.

برانکو فکری هم باید به حال غرور تیمش کند. آفتی که خودش را هم شاید گرفته است هرچند او در قامت یک مربی حرفه ای هیچ گاه زیر بار آن نمی رود اما انسان ممکن الخطاست و روزی که بازیکنان پرسپولیس تصمیم گرفتند به جای تمرین اعتراض کنند تا به پولهایشان برسند برانکو باید هوش خود را به کار می گرفت و ترمز این غرور را می کشید.

در هر صورت پرسپولیس نباید به گونه ای ببرد که مزه صدرنشینی از کامش بیفتد. تیمی که قهرمانی می خواهد در مسیر ناهمواری ها را باید به گونه ای طی کند که خدشه ای به هدف اصلی اش وارد نشود و این هنری است که برانکو باید به خرج دهد.

 

 

****

برانکویی که مقابل منصوریان مچش خوابید

هیچ کس جز خود برانکو بهتر نمی داند که چه می شود در حساس ترین باز یها مقابل تیم های منصوریان آچمز می شود. این تقابل خیلی فرمول پیچیده ای ندارد. برانکو همان مشکلی را با تیم های منصوریان دارد که با تیم هایی مثل گسترش فولاد و ذوب آهن دارد. او مقابل تیم هایی که شبیه هم بازی می کنند قفل می کند و کسی جز خودش نمی تواند این مشکل را حل کند. برانکو نشان داده روی این موضوع ضعف دارد. منصوریان می تواند روی ابرها باشد چون با تفکر و خوش فکری توانسته مغز متفکر پرسپولیس را به بن بست برساند. هر چند که برانکو به بهترین روش برای استقلالی ها تیمش را روانه میدان کرد و شاید اگر بازیکنان پرسپولیس از سر شکم سیری بعد از گل موقعیت های خود را از دست نمی دادند الان جای برانکو و منصوریان عوض می شد. چه بسا که خود منصوریان هم در نشست خبری خود به این موضوع اشاره کرد که اگر پرسپولیس تا دقیقه ۷۰ به گل می رسید حتی می توانست برنده باشد اما همیشه یک جمله ای هست که می گوید اگر خدا نخواهد نشود آنچه که بنده اش دوست دارد. دربی ۸۴ باید به جوانان استقلال تعلق می گرفت و بازی ضعیف پرسپولیس خود گواه این موضوع است.

 

 

****

این استقلال دلچسب و این منصوریان شیدا

شاید باید به جرات و با اطمینان گفت یکی از دلایلی که منصوریان سرمربی استقلال شد این بود که بیاید و آن دربی ۴ تایی ها را جبران کند. همان طور که در اولین نشست خبری خود بدون اینکه ترسی به دل راه دهد خیلی رک و شفاف گفت می خواهد این دربی را جبران کند و او امروز بعد از ماه ها که تحت فشار بود به خواسته اش رسید. منصوریان البته این برد دلچسب را مدیون جوانان پر انگیزه اش است. همان هایی که می خواست به جای آنها از دو بازیکنی- تیموریان و جباروف- استفاده کند که مجموع سنی آنها بیش از ۶۰ سال می شد. همان جوان هایی که در ابتدای فصل به سختی به آنها اعتماد کرد و البته به صورت اعصاب خورد کنی این قدر ترکیبش را تغییر داد تا مجموعه ای از اتفاقات دست به دست هم داد تا به این ترکیب فعلی برسد.مرور گل های استقلال در دربی ۸۴ گویای خوش فکری تیم فنی آبی پوشان برای دستیابی به گل است. ضربه هایی یکی پس از دیگری کار شده و تمرین شده. شاید بازی استقلال در نیمه دوم چنگی به دل نزد اما مردان اردوگاه آبی به صورت حرفه ای توپ و کنترل میدان را در دست داشتند به قدری که تعداد پاس های اشتباه پرسپولیس بر اعصاب هوادارانش چنگ می زد. منصوریان با همان پرشوری و شیدایی که ابتدای فصل در سر می پروراند دربی ۸۴ را آبی کرد تا درس خوبی هم به هوادارانش بدهد که برای موفقیت باید صبور بود و وفادار. هوادارانی که نباید به هر بادی به همان سمت بروند. عصر دیروز تعداد کم هواداران استقلال در آزادی توی ذوق می زد. اینکه چه اشکالاتی در بحث بلیت فروشی وجود دارد جای خود اما هواداران استقلال باید پرشورتر بودن را تمرین کنند. به واسطه رایگان شدن طبقه دوم ورزشگاه را پر کردن هنر نیست. هنر آن است که دیروز تعداد هواداران استقلال همان قدری می شد که دیگر جایی برای نشستن نباشد و عده ای مجبور شوند به خانه باز گردند و دیروز برد اصلی را آن دسته از هوادارانی کردند که با جان و دل به برد تیم محبوبشان امید داشتند و مزد این اعتماد را هم به خوبی گرفتند. اینک باید گفت این پیروزی گوارای وجود استقلالی ها و منصوریان. استقلال جوان شده و پرنفس و دونده چهار بازی است که ۳ گل می زند و این نمی تواند شانس باشد و ضعیف بودن تیم های مقابل. استقلال قطعا برای رسیدن به این روزها برنامه داشته و مزد آن گرفت که جان برادر کار کرد.

تیمی که بعد از آن حکم فاجعه آمیز و تحقیرکننده فیفا بتواند روی پای خودش بایستد جای تقدیر و تشویق دارد. هر چند که این برد نباید باعث شود تا افتضاح رخ داده در باشگاه استقلال نادیده گرفته شود و مسئولان استقلال بردهای اخیر این تیم را سرپوشی بر اشتباهشان بگذارند.

 

 

****

و ماجراهای پایانی و ثابت شدن حقانیت رسانه ها

روزی که شکل کاری اسپانسر سرخابی ها مشخص شد رسانه ها بر طبل کج بودن این بنا زدند اما گویی مدیران سرخابی چنان غرق در بندهای قراردادی با این حامی مالی پرسروصدا بودند و – همچنان هستند- که انگار رسانه ها دشمن هستند و دوستان تازه وارد دلسوز. عجبا که تصمیمات خلق الساعه حامیان مالی این دو تیم گاهی حتی باعث شد تا خبرنگاران و بازیکنان بارها مقابل هم قرار گیرند. بازیکنانی که از میکسدزون رد می شدند و بی اعتنا به خبرنگاران به بهانه اینکه اسپانسر اجازه صحبت به آنها نداده در واجب ترین مکانی که فیفا اعلام کرده روزه سکوت گرفتند و البته بهانه خوبی برای دو باشگاه بود که به هنگام شکست ها حق پاسخگویی به مردم را از خود سلب کنند. اما تیر آخر و ناهنجار این حامی مالی برگزاری میهمانی مشترکی بود که دو شب قبل از دربی گرفته شد. ضیافتی که از برخی چهره ها می شد زوری و اجباری بودن آن را فهمید. براستی چطور و بر اساس کدام منطق باید منصوریانی که بارها در هفته های گذشته از زمان دربی اعتراض کرده بود و با کنایه به رفت و آمدهای برانکو و طاهری در جلسه سازمان لیگ اشاره کرده بود کنار برانکو خندان و خوشحال می نشست؟ چرا باید بازیکنانی که در میدان دربی با تمام وجود مقابل هم می جنگیدند دور یک میز بنشینند و بگویند و بخندند؟ اصلا کجای دنیا اسپانسر دو رقیب یکی است دیگر باقی ماجرا پیشکش. چرا خرج این ضیافت کذایی به خود دو تیم اختصاص داده نشد؟

اتفاقات پایان بازی جدا از اینکه خود جای بررسی و انتقاد دارد یک چیز را مشخص کرد جایی که رسانه ها به حق به برخی تصمیمات عجیب و غریب اسپانسر سرخابی ها نقد می کنند نشان داد که این بازیکنان را نمی شود زورکی به میهمانی برد که فقط برای سود بردن عده ای خاص تدارک دیده شده بود. و البته قطعا این اتفاقات برای هواداران دو تیم یک درس بزرگ داشت و اینکه برای پیامک زدن و حامی بودن تیمهای محبوبشان هوشیارتر باشند.

اما سید مهدی رحمتی و سید جلال حسینی. همسایه های دیروزی که خیلی زود جوش آوردند و به تیپ و تاپ هم زدند. البته که شرایط بسیار خاص دربی را نمی توان کتمان کرد و این رفتار و عادت ناپسندی است که بعد از اینچنین اتفاقاتی از بیرون گود بگوییم لنگش کن اما شاید بد نباشد کاپیتان با تجربه استقلال گاهی یک سوزن به خود بزند و البته یک جوالدوز به سیدجلال. کسی که تیمش برنده دربی است چه نیازی دارد تا با هوچی گری جو بازی را متشنج کند؟ این سوالی است که مهدی رحمتی باید به آن جواب دهد.

با دیگران به اشتراک بگذارید
else:
  • khamenei
  • hashemirafsanjani
  • president