آوای جنوب

شیر خُفته گچساران در خواب تکان خورد / مسئولین تکانی بخورید

در راه خانه ما پیرزنی بود و هنوز هم هست / که هر روز زنبیل خالی اش را به خیابانها می برد و می آورد

۱یکم خرداد ۹۳ بود که مطلبی با این تیتر نوشتم ” مبادا این شیر خفته گچساران بیدار شود”

آوای جنوب / علی مراد کاظم پور

زلزله دوروز گذشته هشداری بود برای مسئولین
راقم که خود از سال ۱۳۵۹ و پس از تولد در کوچه و پس کوچه های همین محله ها زندگی کرده است خوب می داند آن پیرزن و پیرمرد بالانشین* چه می گویند.
آنروز نوشتم آقایان مسئول ، تا این شیر خفته بیدار نشده است کار را تمام کنید

آنروز نوشتم :
چرا فقط جلسه برگزار می شود ؟
چرا فقط حرف می زنید؟
اصلا چرا از روز اول گفتید؟
و ما ساکنین بافت فرسوده گچساران چه گناهی کرده ایم؟
آیا میدانید دیگر هیچ کس خانه هایمان را نمی خرد؟
حالا تکلیف چیست و تا به کی ادامه دارد؟
و اگر هدفتان محله هایی چون لبنان ، سادات و رادک نبود چرا اسم محله های ما را آوردید؟

در راه خانه ما پیرزنی بود و هنوز هم هست / که هر روز زنبیل خالی اش را به خیابانها می برد و می آورد

هی می برد و هی می آورد!۳

چندین سال است کلمه یا واژه بافت فرسوده در دستور کار جلسات اداری گچساران برای خودش جایی پیدا کرده است و برای همین به اصطلاح بافت فرسوده ، تامدتی پیش جلسه بافت فرسوده  تاریخ و ساعتی مشخص داشت ، کیک و آب میوه ای و میز گردی ، نه ، ببخشید میز مستطیل شکلی تشکیل می شد.

شاید اگر مصاحبه چند سال پیش رمضان عباسی در شورای شهر با روزنامه ابتکار انجام نمی شد ، که گفته بود محله های لبنان ، سادات و رادک با یک زلزله چهار ریشتری از بین می روند ، امروز این همه هیاهو و جنجال را شاهد نبودیم .

شاید اگر از همان روز اول در بوق و کرنا نمی کردید و در سکوت و به آرامی کار می کردید بهتر از این بود که امروز با این همه سر و صدا ، مردم این محلات را دلخوش به تغییر کردید و اما فراموش کردید.

و شاید شما مدیران ، دیروز را زود فراموش کردید !۶

اما مردمان این محلات و آن پیرزن و پیرمرد ساکن بالای تپه ، آن ماشینهای مشکی شاسی بلند را فراموش نمی کنند که به آن بالای تپه می آمد و به مردم گفتید اینها وزیر یا استاندار هستند و پیگیر انجام کارهای بافت فرسوده گچساران هستند.

چه جلساتی که هر بار با حضور یک مقام کشوری گرفته نشد ، از جلسه در شهرداری تا فرمانداری قدیم و جدید و شورای شهر و … .۱۲

برای مثال تکه کاغذهایم را که نگاه می کردم ، در یکی از جلسات شخصی به نام دکتر کیان بعنوان معاون وزیر مسکن در جلسه حضور داشت و مصوباتی به همراه داشت ، اما حتما مصوبات آن جلسه در زونکن در حال خاک خوردن است .

نیکزاد و صابری آمدند ، وضعیت را دیدند ؛ جلسه گذاشتند و رفتند ؛ دیگر عادی شده است ، خادمی هم آمد و دید ، خادمی نیز خواهد رفت اما باز هم لبنان ، سادات و رادک پابرجا هستند و باز هم شاهد خواهیم بود پیرزنی برای خرید سیب زمینی صبح زود از بالای تپه به پایین خواهد آمد و تا ظهر خود را به بالای تپه خواهد رساند.

۱۱

یک روز نماینده شهر با تمام توانش در جلسه شهرداری می گوید من مجوزش را از وزیر می گیرم و خانه ها را با مسکن مهر معاوضه می کنیم و صحبت از امتیازاتی است تا ساکنین را تشویق به جابجایی کنند.

اما این طرح نیز به فراموشی سپرده می شود.

جلسه بعدی در فرمانداری است ؛ وعده جدید این جلسه ، امتیاز آب ، برق و گاز مجانی است و در ادامه قرار می‌شود حتی به ساکنین در اسلام آباد هم زمین بدهند اما بی آنکه حتی از طریق بنر و تبلیغات به مردم اطلاع رسانی شود ، این صورتجلسه هم به بایگانی می رود تا خاک بخورد.

شاید به جرات بتوان گفت اگر از همان روز نخست با تبلیغات گسترده و با نصب بنر ، آگهی و تیزرهای تلویزیونی به مردم اطلاع رسانی می شد صد در صد تا امروز نیمی از راه نرفته را پیموده بودید.

آیا هیچ می دانید پیرمرد و پیرزنی که در بالای تپه زندگی می کنند بی آنکه بدانند بافت فرسوده یعنی چه ، فقط شنیده اند خانه هایشان در طرح قرار گرفته است.

مردم فقط می دانند ساکن بافت فرسوده هستند و زلزله آنها را تهدید می کند.

و این شنیده ها حکایت از آن دارد که بنگاههای مسکن نیز تا می توانند قیمت خانه های آنها را پایین می آورند و اصلأ دیگر خریداری ندارند.

شنیده های این روزهای مردم این محلات حکایت از این دارد زندگی و بازار در این محله ها راکد شده است و هیچکس تکلیف خود را نمی داند تا آنها از مسئولین سوال کنند ؛ راستی ما چه گناهی کرده ایم ؟ یا چرا از روز اول گفتید؟ و یا چرا فقط حرف می زنید اما عمل نمی کنید ؟

بگذریم خسته شدید ، هر بار به جلسه بافت فرسوده دعوت می شوم ، هرچن مدتی است که دیگر بافت فرسوده هم مثل اینکه به فراموشی سپرده شده ، اما چیزی که مرا وادار به نوشتن می کند این است که اینروزها به نظر می آید اصل قضیه را فراموش کرده اید.۸

به نظر می آمد روزهای اول بحث خانه های مردم محله های لبنان ، سادات و رادک بود اما امروز صحبت از خرید فرمانداری قدیم ، شهرداری و خانه های جهادکشاورزی است . و این سوال پیش می آید آیا پشیمان شده اید یا خودمان را گول می زنیم ؟

آیا مشکل اهالی لبنان ، سادات و رادک حل شده است که به سراغ فرمانداری ، شهرداری و خانه های جهادکشاورزی رفته ایم؟

یا که هدفمان این است که فقط بگوییم کاری کرده ایم؟

پس فراموش نکنیم بافت ضعیف و فرسوده گچساران همچون شیر خفته ای در خواب است که امکان دارد هر لحظه ای از خواب بیدار شود.
و امروز مردم این محلات از شما سوال می کنند:
راستی فقط جلسه برگزار می شود؟
آیا می دانید دیگر هیچکس خانه هایمان را نمی خرد؟
و فراموش نکنیم پیرمرد و پیرزنی که در بالای تپه زندگی می کنند حقوق بگیر و مستمری بگیری بیش نیستند و شما نیز یادتان باشد آنها را پدران و مادران خودتان فرض کنید که دیگر توان دادن اقساط وامهای بانکی را ندارندو این را پیزنی میگوید که هنگامی که می خواهم از او عکسی بگیرم به من می گوید و درد دلها میکند و از پیرمردی صحبت می کند که در جا افتاده است و…۲

وپیرمرد دیگری با زبان عامیانه می گوید: بابا تو هم دلت خوش است و بیکاری ، بزار به درد خومان بسوزیم و بنالیم۵

آیا میدانید روحیه و نشاط را از میان پدران و مادران ما از بین رفته و دچار سردرگمی شده اند که چه خواهد شد

با دیگران به اشتراک بگذارید
  1. نرگس احمدپور گفت:

    درود
    عالی بود.نامه ای از دختر روستایی به دستم رسیده حیفم آمد بدون دیدار دخترک نامه را رسانه ای کنم.شاید شیرخفته تنها در بیشه ی بافت فرسوده نباشد.شیر خفته در نهاد کودکان محروم شهرم است که غنای اندیشه دارند.کودکان محروم را دریابیم.

  2. حبیبی گفت:

    از این جلسات چای کیک خیلی برگذار میشه ولی متاسفانه هیچ سودی برای مردم ندارد فقط دور هم مینشینند و چای و کیک میخورند و در آخر صورت جلسه ای هم نوشته میشود.

else:
  • khamenei
  • hashemirafsanjani
  • president