آوای جنوب

ایثار ؛ اگرچه کوتاه ، اگرچه گمنام …/به قلم جواد فرجی

فرجیبزنگاه هایی برای تعیین عیار عاشقی در زندگی همه آدمها وجود دارد . موقعیت های زمانی و مکانی بسیار ویژه که تعداد اندکی از ما به معنای حقیقی “سربلند”از آن بیرون می آییم .

آوای جنوب؛ جواد فرجی

به نظر می رسد دست خالق خردمند گیتی ، بشر را برای استمرار صورت زندگی ، خود خواه و تملک گرا آفریده و دامنه رقابت بر سر تنازع بقا را برای انسان نیز تعریف فرموده است .کودکی را تصور کنید با همان ضمیر خام ، و اسباب بازی جدیدی به او بدهید و پس از مدت کوتاهی (آنقدر که به آن دلبسته و نسبت به آن احساس تملک کند ) از او بخواهید که اسباب بازی را به کودک دیگری هدیه کند !!عکس العمل او قابل پیش بینی خواهد بود مقاومت و امتناع از این کار .
در یک فضای سالم ، این ویژگی همراه با بزرگ شدن و رشد عقلی و اخلاقی و آشنا شدن با ارزش هایی مانند سخاوت و محبت و.. تعدیل می گردد.

اهمیت والاترپاره ای از روابط – نسبت به دارایی ها ، آخرت اندیشی و میل به کسب پاداش معنوی به منظور ضمانت رستگاری به ما کمک می کند تا بر روی این بخش از وجودمان پای بگذاریم .اما وقتی خوب توجه کنیم در بیشتر این رفتارها شکل و رنگ و بوی “دادو ستد و معامله “را احساس می کنیم .هدیه در مقابل حفظ و تحکیم یک رابطه ، صدقه برای دفع بلا ، بخشش و کرم برای نام نیک ، خوبی برای بهشت و….
در یک بستر نا مناسب هم که تکلیف معلوم است ! رقابت های خود خواهانه بزرگ و بزرگ تر شده و تبدیل به معضلات بزرگ جوامع بشری می گردند . نمونه های زیادی از این دست را می توان در دنیای سیاست و تجارت مشاهده نمود .
اما چه می شود که در همین بزنگاه ها تعدادی از انسان ها مانند روغن روانکار برای کم نمودن اصطکاک مابین چرخ های خشک و معیوب در روابط اجتماعی ، یا بسان پل برای به سلامت گذشتن دیگران از گدارهای سخت و دره های عمیق حوادث تاریخی کوچک و بزرگ ، و یا مانند نقطه جوش بر دانه های شکسته ی زنجیره ی جوامع انسانی عمل می کنند ؟
روغن هایی که می ریزند و می سوزند و بخار و دود می شوند ..پلهایی که از کاروان باز می مانند ..و نقطه جوش هایی که هیچوقت یک دانه سالم و کامل با هویت حلقه ای از زنجیر نمی گردند ..اما بدون آنها نه چرخیدنی و نه عبوری و نه اتصال و اتحادی هرگز ممکن نخواهد بود .
این انسانها ، آنان که آزادانه و با آگاهی تمام خود را برای بشریت (یا برای رضایت خداوند که البته به عقیده بنده در اصل موضوع تفاوتی نمی کند)خرج می کنند ، چگونه فکر می کنند ؟؟اصولاً آنها می اندیشند یا احساس می کنند ؟؟یا تلفیق شگفت انگیزی از هر دو ؟؟روشن است که ایشان به گوهر ناب وجودی خود واقف شده و حقیقتی ژرف به نام عشق” را فهمیده اند . دریافته اند که عشق روحیه ایست که با تملک طلبی و خود خواهی در یک واحد نمی گنجد .آنها باور کرده اند که ” صیانت از انسان و انسانیت ، شکوفایی و بالندگی جوامع بشری ، تداعی مستمر ارزشهای ناب ، تأمین نیازهای عاطفی و روانی روحانی و حرکت در مسیر کمال و ..” به شعار بر نیاید و میبایست آستین همتی سترگ بالا زد و به نفع بشریت از خود گذشت .
من و تو در بزنگاه های زندگی مان چقدر از خود مایه می گذاریم ؟ چگونه به نفع دیگران خواهش های خود خواهانه خود را قربانی کرده ایم ؟آیا شده است از مالی به نفع رفاه عمومی گذشته باشیم ؟ آیا تا کنون پیش آمده که مالیات محاسبه نشده ای را داوطلبانه پرداخته باشیم ؟ یا در گمنامی به رفع نیازهای نیازمندان کوشیده باشیم ؟ تا حالا مسئولیتی بزرگ یا کوچک در هر سطحی را با این تشخیص که ” افراد شایسته و کارآمدتر از من برای این پست وجود دارند ” رها نموده ایم ؟ از حقی به نفع مستحق تری گذشته ایم ؟
آیاهرگز برای نجات پیرزنی فرتوت در امواج بی رحم و خروشان شیرجه خواهیم زد ؟
به پای ارزش های والا از خون و جان خود خواهیم گذشت ؟
از معشوق راستین و عزیز خود برای خوشبخت بودن او دست خواهیم کشید؟
….
بر پیشانی گیتی ، نامهایی مانند نگین الماس می درخشند که در هیچ کتاب یا سند تاریخی نوشته یا ثبت نشده اند . نام انسان هایی که تنها خود ، خدا و تعداد معدودی می شناسند اما کل بشریت از ریسمان ایثار عاشقانه آنها آویزان بوده ،هست و خواهد بود . آدمهایی که بر روی دل هایشان ، آنجا که به راستی جایگاه ایمان و عشق و پروردگار است ، زیسته اند . اگرچه کوتاه .اگرچه گمنام …

با دیگران به اشتراک بگذارید
else:
  • khamenei
  • hashemirafsanjani
  • president