آوای جنوب

از کُجای گچساران بنویسم ؟ بُگذریم شماره ۱

از کجای گچساران بنویسم شماره ۱ ؛ از مشکلات شهر گچساران و اطراف می نویسد و هر بار به مشکلاتی که لنز دوربین خود می بیند اشاره می کند، هدف آوای جنوب برطرف شدن مشکلات است

آوای جنوب؛

سلام ؛ راستی تیترهای رسانه ها و سایت ها را در این مدت خوانده اید؛

سید قدرت در تهران به افطار تاجگردون می رود ، جعفری و فولادی هم دعوت می شوند اما نمی روند ،

رییس شورای شهر جا به جا می شود ؛ آیا موحد به گچساران می آید ؛ آیا اصولگرایان به وحدت می رسند ؛

آیا جریان اصلاح طلبی در گچساران گزینه جدیدی رو خواهد کرد ؛ آیا رییس اداره …. برکنار می شود ؛

فلانی همسو با حاج غلام است ؛ فلانی از نیروهای ما است ؛ شجاع پوریان به گچساران می آید ؛

دوستی می گوید نفر بعدی جریانمان نیز در راه است و تا چند روز دیگر خواهد آمد ؛ چمنیان از فوتبال می رود ؛ پیروانی ، یزدانی یا ضیایی کدامیک می آیند ؛

همایش برگزار می کنیم (مدتی است عادت شده است کیکی و آب میوه ای و نامش را همایش می نامیم) ؛ جلسه برگزار میکنیم ؛

{{ مطلبی که می خوانید از یادداشت های آوای جنوب در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۹۳ می باشد و از آنجا که یادداشت شماره ۲ نیز در حال آماده شدن است این مطلب باز نشر می شود. }}

چنان درگیر و دار جریانات قرار گرفتیم که تصمیم گرفته می شود خیابان بلادیان یکطرفه شود ، خیابان هفت تا هشت بانده می شود و خودروها بدون نظم در حال سبقت گرفتن از یکدیگر حرکت می کنند ؛DSC_0097

 DSC_0102

کنار زیرگذر ، خیابان کیامرثی ، خیابان بلادیان همه اینها به یک سمت سوق داده می شود ، خروجی تمام این خیابانها برای خروج ماشین ها تنها خیابان مدرس می شود ، من پیشنهاد میکنم عصرها مسئولین نیم نگاهی هم به خیابان مادر گچسارانی ها همان عمه گُل افروز و در ادامه مدرس شرقی و غربی داشته باشند، مدرس شرقی و غربی و دوباره خودروها به خیابان شهید پرویزی و بعد به کیامرثی می آیند .DSC_0106

میگویند قرار است خیابان بلادیان در آینده سنگ فروش شود .
اگر امروز راقم را بر این داشت تا چند خطی را برروی کاغذ بیاورد این است که بگوییم ما ، خود ، بهترین مشاور هستیم چرا که ما هرروز در خیابانهای گچساران قدم می زنیم ، حرکت می کنیم ، پای درددلها می نشینیم .
من اگر شهردار بودم چه می کردم ؛ من اگر شهردار بودم باید نگاهی به کل خیابانهای شهر داشتم ، آیا خیابان مدرس شرقی و غربی و پرویزی و کیامرثی تعریض شده است ، آیا پارکینگ هایمان آماده شده است .DSC_0161
روزگاری قرار بر این بود این خیابانها تعریض شود و عقب نشینی پیش بینی شده بود که نشد .
اگر امروز با خودرو به این خیابانها بروید متوجه می شوید که من چه می گویم .DSC_0167 DSC_0179
آیا پای صحبتهای کسبه بازار نشستیم ، مغازه داری که مرا می شناسد می گوید با یکطرفه شدن خیابان بازارمان کساد شده است ، نیم ساعتی می مانم تا از نزدیک اوضاع را ببینم ، تا ببینم یکطرفه شدن چه ربطی به کساد شدن بازار این مغازه دار دارد . آن سوتر پلیس را می بینم ، هر خودرویی می ایستد سریعا شماره او را می نویسد تا او را جریمه کند .DSC_0297 DSC_0086
دوباره به سراغ مغازه دار می روم . او که فکر میکند اوضاع اقتصادی خوب نیست به او می گویم دوست من ، مردم دوست دارند خرید بکنند اما اجازه پیاده شدن را ندارند و اگر کسی پیاده شد ماشینش جریمه می شود و بدین جهت است که ماشینها میروند .

بله در قبل از یکطرفه شدن حداقل آن ، این بود ماشینها چند دقیقه ای جای پارک داشتند و می ایستادند اما امروز فقط باید حرکت کند .DSC_0175
به مسیر ادامه می دهم ، خیابان شهرداری هم یکطرفه شده ، پلیس ماشینش را در کنار درخت ، سر نبش پارک کرده است و هر راننده ای که بخواهد به سمت خیابان شهرداری بیاید را جریمه میکند .
هنوز ساختمان فرمانداری قدیم و خانه های جهاد تخریب نشده ، هنوز پارکینگ ساخته نشده اما اقدامات بعدی در حال انجام است .DSC_0174 DSC_0176 DSC_0169
من که مانده ام مشاور در کجای شهر قرار گرفته که مشاوره می دهد و این جای تعجب است ؛

بگذریم !

به نماز جمعه می روم ، امام جمعه از وضعیت نان گلایه مند است و انتقاد می کند چرا نان گران شده ولی کیفیت ندارد . من که خود شغل خود و پدری ام نانوایی است از این صحبت امام جمعه ناراحت می شوم و به فکر فرو می روم که چرا دوست عزیزم پای درد دل نانوا ننشسته است که آنها هم مشکلاتشان را به او بگویند ، در همین بین ، فرماندار شهر اجازه میخواهد صحبت کند و همانجا اعلام می کند که آرد ۴۶% گران شده اما نان ۳۰% و دولت باید اینجا وارد شود و تصمیم بگیرد ، و این سخنان آرامم می کند .

اما آتش سوزی انبار مغازه ای ما را به آنجا می کشاند و …

بگذریم ،

به فکر فرو میروم ، اینهمه مغازه فاقد هرگونه ایمنی لازم ، در مرکزیت شهر ، روزها را سپری می کنند.
از بالابرهای غیر استاندارد مغازه ها گرفته که تجربه افتادن دخترم در یکی از همین مغازه ها ، از ارتفاع ۵/۳ متری ، هیچگاه از یادم نمی رود تا … و چرا نباید اینها اصول ایمنی کار را همواره در محل کارشان رعایت و اجرا کنند و هزاران فکرهای دیگر …DSC_0151

عصر به خیابان می روم با خودم حرف میزنم ، الان دقیقا کوچه داروخانه شبانه روزی را در ذهن خود تصور کنید   راستی چه کسی به این همه مجتمع در این کوچه باریک مجوز ساخت آپارتمان داده

راستی اگر خدای نکرده حادثه ای در این کوچه رُخ دهد چه باید کرد، آیا امکانات و تجهیزات ما برای این مکان ها تجهیز شده استDSC_0150

تو همین فکر هستم که شبکه تار عنکبوتی برق بر فراز این مغازه ها مرا به فکر فرو می برد ؛ وای ، خدای من

بگذریم ،

مدتی است هرجا تصادفی می شود موانعی ساخته می شود . چند روزی چراغهای چشمک زن بر روی موانع بلند نصب شده بود اما مثل اینکه شرکت تولید کننده این چشمک زنها خوب نبوده که پس از چند روز از کار افتادند یعنی اینکه خریدهای ما خوب نبوده است .

دوستی میگفت بچه های فلان جا خوشتیپ هستند ، میدونی چرا؟ گفتم: اونها میرن با سلیقه خوب کفش و لباس انتخاب میکنند که با هم جور دربیاد و به اصطلاح ست باشد .
مدتی است چراغهایی در کنار بلوار در حال نصب است که به نظر اکثریت زیبایی خاصی ندارد ، ما پول داریم ، خرج هم می کنیم اما ظاهرا در انتخاب سلیقه خوب کمی مشکل داریم و این را می توان در خریدهای ما و شهرهای اطرافمان مشاهده کرد .

راستی بهتر نبود به جای این آسفالتی که با آنها موانع ساخته شد در این بلوار از ابتدای کارکنان تا فلکه فرودگاه دوربین نصب می کردیم و تابلویی می زدیم که اینجا مُجهز به دوربین است تا راننده ها خود سرعتشان را رعایت کنند و نیازی به این موانع نباشد!

بگذریم ،

جریانی را به یاد دارم مال سالها پیش ، یعنی خیلی پیشترها ؛ فکر کنم قرار بود یکی از مقامات یا مسئولین کشوری به گچساران بیاید ؛ سریعا شروع به آسفالت بلوار ولی عصر کردند تا نزدیکی پارک بانوان امروزی ، که خبر رسید سفر کنسل شده و پروژه آسفالت این خیابان هم کنسل شد و نیمه کاره ماند که ما هر روز شاهد آن هستیم .

بگذریم ،
نگاهی به ورودی های شهرمان ، از هر طرف که در نظر بگیرید رفته ام ، از جاده پازنان که با مغازه های تعمیرخودرو شروع می شود آسفالت خراب است و ساکنان آن منطقه همه ناراحت و گلایه مند از این وضعیتند .DSC_0159
از سمت فلکه نرگس که بیاییم ، نخاله های ساختمانی در کنار جاده توی ذوق می زند .
بگذریم ،

چند روزی بنرهایی نصب می کنند ، هفته اعتیاد است ، نمیدانم!؟
مردی زشت و کثیف که سوزنی در دست گرفته است ، بیشتر از یک هفته توی ذوق می زند . چنان که دخترم هم می گوید بابا ، اینها مُهلتش کی تمام می شود ، به آقای حسینی (چاپخانه آذین) بگو بسه دیگه بابا..

بگذریم ،

همایشی برگزار می شود ، در جریان هستم ، در پی آتش سوزی هایی که در گچساران در این چند ماه صورت می گیرد فرماندار تصمیم میگیرد همایش پدافند غیرعامل برگزار کند .
نمیدانم بنویسم یا نه ؟ آقای….. و …… را دیدم یواش یواش سالن را ترک می کنند . چند دقیقه ای بعد همه با هم می روند . نگاهم به صورت فرماندار است. نمیدانم چطوری برای شُمای مخاطب میگویم ، تا حالا شده شرمنده کسی بشی ؟ رحیمی فرماندار دقیقا قیافه اش همانطور شده ؛ جدا از سلایق سیاسی ناراحت می شوم . رحیمی سالها معلم من بوده و با هم دوست هستیم .
اینبار دیگر خیلی دلم میگیرد

بگذریم ،

نه ، نه ، چرا بگذریم ؛ این قصه کیک و آب میوه باید جایی تمام شود . در همایش های مهم استانهای همجوار شرکت کرده ام . با یک چای معمولی که آن هم در بیرون سالن قرار داده شده هرکسی از خود پذیرایی میکند و ما نیز باید بپذیریم که تجدید نظری در مراسم هایمان داشته باشیم .

بگذریم از پایه برق سیمانی که چند روز پیش در کنار زیرگذر افتاد و به خیر گذشت ، اما دوستان من پایه روشنایی در مقابل رستوران محمد کمی خمیده است و هُشدار می دهد ، فراموشش نکنید
بگذریم ، خسته شدید ، شاید پیش خود بگویید آوای جنوب شمشیر را از رو بسته است .. اما نه دوستان من ، من شهرم را دوست دارم ، شهردار شهرم را هم دوست دارم و او را انسان پر تلاشی می دانم
اما رسالت من ، قلم من است و باید مشکلات شهرم را ببینم و بگویم

از کجای گچساران بنویسم شماره ۱ ؛ از مشکلات شهر گچساران و اطراف می نویسد و هر بار به مشکلاتی که لنز دوربین خود می بیند اشاره می کند، هدف آوای جنوب برطرف شدن مشکلات است .

در داستان بعد می خوانید آقایان شورا عکسی را که در پایین می بینید اسم خیابانش چیست و چرا آسفالت آنجا به فراموشی سپرده شده استhttp://khabarnema.ir/wp-content/uploads/2014/05/DSC_0278.jpg

با دیگران به اشتراک بگذارید
  1. نرگس احمدپور گفت:

    درود
    قصه ی پر غصه ای است داستان شهری که نفت داشت:
    یکی بود یکی نبود دریکی از روزهای خوب خدا دل زمین شهرمون بد جور از درد به خودش می پیچید اونقدر که تا دهنش باز شد وداد از درد درونش زد فوج یه ماده ی بدبو از تموم جوارحش زد بیرون .کسی ناراحت نشد برعکس هر روز مردم دعا می کردند سالی صد بار شهرمون از اون دلدردها بگیره ونفت روبالا بیاره .افسوس نمی دونستند هر چی نفت بالا بیاد سیاهی فقر شهرمون نمایانتر وچهره ی مریض شهر زشتتر وزشتتر میشه تا اینکه ننه نقلی که بچه هاش بیکار بود تصمیم گرفت به هفت تاپسرش هفت تا جارو بده که تموم شهر رو از سیاهیا پاک کنن یه جارو هم داشت که روش می نشست ببینه یه وقت پسراش به سرشون نزنه جارو به دمشون ببندند وبرن تو سوراخ دل شهر سر از کار درد دلش دربیارن.القصه یکی از پسرها دل به دریا زدوبرعکس بقیه که ترسو بودن میره توی دل شهر ومیبینه نه بابا کوهی از سکه توی دل شهره .بیچاره شهرمون از درد دلش فقط نفت بالا می آورد وسکه ها ته دلش انبار شده بود ویه مار خوش خط وخال به اسم بابا پولی روسکه ها چمبره زده بود
    ……………یادمه این قصه رو وقتی دخترم بچه بود هزار بار هزار جور براش تعریف کردم آخرقصه معلوم میشد دست ننه نقلی وبابا پولی تو دست هم بود وبا پنهان کردن واقعیت نمیذاشتن پسراشون به سکه برسن….حکایت ذهن ما شهروندانه خودمون درد رو می دونیم دلیلشو میدونیم راهشو بلدیم وکاسه ی چه کنم چه کنم رو دست گرفتیم وگناهشو گردن بقیه میندازیم .تقصیر کسی نیست از اولشم شهرمون بد جور دلدرد داشت…………

  2. شهروند گفت:

    متن زیبایی بود اما گچساران علاوه بر مشکلات مدیریت شهری از مشکل بزرگتری رنج میبرد و آن هم بیکاری جوانان است – نداشتن کارخانه پالایشگاه پتروشیمی استفاده نکردن از فرصتهای توریست – همجنین امار بالای طلاق در شهرستان
    لطفا در این موارد هم مطلب بنویسید

  3. دوست گفت:

    درود.درود.منتظر متن بعدی هستیم

  4. سلام گفت:

    لذت بردم واقعا:غیر مقرضانه نوشتی بعداز آقای صادق رضایی وضعیت بهداشت گچساان هم به سمت عقب پیش میرود واقعا مدیریت شبکه بهداشت درمان در خصوص مسائل بهداشتی بسیار ضعیف است

  5. سلام گفت:

    دیگر چیزی نمی نویسم خوبه

  6. علی گفت:

    آقای خبرنگار چه نوشته ای و چه می گویی؟نه قصه است نه گزارش.لطفا دوره های خبرنگاریت را تکمیل کن و آن وقت گزارش بنویس .معلوم نیست گزارش است یا انشاء دبستانی

  7. محمود،ب،گچ گفت:

    باسلام واقعاانسان باخوندنه این مطالب منقلب میشه انشاا…. با فداکاریه مسیولین که اکسرا بومی گچساران هستن این مشکلات حل شود واز نماینده محترم دکتر تاجگردون که واقعا برای جذبه بودجه برای این شهرستان تلاش میکنند که حتی بعضی از دوستان که از نظره سیاسی با ایشان هم نظر نیستن به این کاره دکتر واقفن وتایید میکنن کماله تشکر رادارم وخسته نباشید میگم واز ناشر هم تشکر میکنم

  8. حسن گفت:

    درود بر انسان بزرگ و شریفی مانند علی مراد کاظم پور که با بیان این مطالب به دنبال رفع مشکل این شهر بوده و هست .
    چند روز قبل که به آقای کاظم پورزنگ زدم و مشکلات ترافیک شهر را بایشان مطرح نمودم ، ایشان از این وضعیت بسیار نگران بودند و لذا امیدوارم که با طرح این گزارش مسئولین شهر به فکر رفع این مشکل باشند چرا که یک طرفه کردن خیابان بلادیان طبعا بار ترافیک شهر متوجه خیابان مدرس شرقی می شود که همین موضوع باعث ترافیک شدید و تلف شدن وقت مردم ومصرف سوخت زیادمی شود
    اگر واقعا به دنبال رفع مشکل هستید می بایست در کنار زیر گذر از دبستان ۱۲ فروردین تا کلینیک والفجر را تابلو توقف مطلقا ممنوع نصب شود

  9. همسایه گفت:

    جالب بود

  10. هیچکس گفت:

    کو گوش شنوا.هر کس فکر این را در سر دارد که چطور جای خودش را محکم کند.کی به من و شما کار دارد.اگر هم تغییری گه گاهی دیدی دلیلش جز محکم کردن جای اجرا کننده اش نیست.ماها باید حالا حالاها زجر بکشیم

else:
  • khamenei
  • hashemirafsanjani
  • president